چکیده:
از دوره مشروطه، اقداماتی در راستای گسترش دایره نفوذ حکومت، در اقصا نقاط کشور صورت گرفت؛ پس تغییراتی در ابعاد مختلف مدیریت روستایی، ازجمله منصب کدخدایی و ساختار و کارکردهای آن ایجاد شد. هدف مقاله حاضر بررسی منبع اقتدار این منصب، جایگاه و ساختار آن در مدیریت جامعه روستایی، کارکردها و همچنین حقوق آن از زمان برقرای مشروطه تا پایان حکومت پهلویاول است. سوالهای پژوهشی این مقاله نیز عبارتاند از: در این دوره، اقتدار کدخدا متاثر از سنت بود یا قانون؟ در این دوره، کدخدا نمایندگی مالک و دولت را در روستاها برعهده داشت یا نمایندگی روستاییان را در برابر دولت و مالک؟ در این بررسی، روش تحقیق توصیفیتحلیلی و روش گردآوری دادهها کتابخانهایاسنادی است. نتایج تحقیق نشان میدهد در این دوره، منشاء اقتدار کدخدا با هیچ یک از دو نوع نظریه سنتی یا قانونی سلطه، به صورت کامل، تبیینکردنی نیست و اقتدار کدخدا ترکیبی از هر دو نوع منبع اقتدار، یعنی سنت و قانون، بوده است. همچنین در این دوره، کدخدا بیشتر نمایندگی مالک و دولت را در میان روستاییان ایفا میکرد.
خلاصه ماشینی:
در این قانون همچنین، تشکیل شورای بخش، متشکل از بخشداران و روسای امور کشوری بخش و تعدادی از مالکان و زارعان محل پیشبینی شده بود (قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران: ماده21) بدین ترتیب، میبینیم که با تصویب این قانون، افراد دیگری به مدیریت روستایی وارد شدند که تا این زمان سابقه نداشت؛ اما به نظر میرسد که با وجود این تغییر و تحولات، در زمینه مدیریت روستایی و ورود افرادی همچون دهدار به ساختار مدیریتی روستا، منصب کدخدا همچنان نقش محوری خود را در تصدی امور ده، در دوره موضوع بحث و حتی تا اواخر دوره پهلویدوم حفظ کرده بود.
کدخدا اغلب از میان روستاییان نسبتا واردتر که از نظر اجتماعیاقتصادی، از افراد مرفه روستا بود (لهساییزاده، 1369: ۱۲۶ و 127) یا از میان خردهمالکان تعیین میشد (خسروی، 2535: 148) بعد از قانون 1316ش/۱۹۳۶م، در مواقعی نیز مالکان روستا دهدار را به عنوان کدخدا معرفی میکردند و او همزمان، عهدهدار منصب کدخدایی و دهداری میشد (سازمان اسناد و کتابخانه ملی، سند شماره: 6848-293).
طبق قانون داشتن سواد برای کدخدا الزامی نبود و در قانون کدخدایی، اشارهای به آن نشده بود؛ اما با توجه به مسولیتها و وظایف مختلفی که طبق آییننامه برعهده کدخدا واگذارده شده بود، این امر، یعنی نداشتن سواد، یکی از عواملی بود که در انجام وظایف کدخدا مانع ایجاد میکرد و گاه باعث زحمت و اعتراض ماموران دولتی و گاه حتی اعتراض رعایای روستاها میشد (سازمان اسناد و کتابخانه ملی، سند شماره: 95042-293).
نارضایتی مالکان از انجام برخی وظایف کدخدایی که در تضاد با منافع آنان بود، ازجمله نمونههایی است که باعث میشد مالک از پرداخت حقوق کدخدا خودداری کند (سازمان اسناد و کتابخانه ملی، سند شماره: 14041-293).