چکیده:
یکی از مسائلی که در ادیان آسـمانی و بخصـوص دیـن مقـدس اسـلام در زمینـه خداشناسی مطرح شده و متکلمین و فلاسفه الهی بـه تبیـین عقلانـی و فلسـفی آن پرداخته اند، مساله «قضا و قدر» است که یکـی از پیچیـده تـرین مسـائل الهیـات بـه شمار می رود و محور اصلی غموض آن را رابطه آن با اختیار انسان در فعالیت های اختیاریش تشکیل می دهد؛ یعنی ، چگونه می تـوان از یـک سـوی بـه قضـا و قـدر الهی معتقد شد و از سوی دیگر اراده آزاد انسان و نقش آن را در تعیین سرنوشت خودش پذیرفت ؟ دراینجاست که بعضی شمول قضا و قدر الهی را نسبت به افعال اختیاری انسان پذیرفته اند، ولی اختیار حقیقـی انسـان را نفـی کـرده انـد، و برخـی دیگر دایره قضا و قدر را به امور غیر اختیاری محدود کرده انـد و افعـال اختیـاری انسان را خارج از محدوده قضا و قدر شمرده اند. و گروه سومی در مقام جمع بین شمول قضا و قدر نسبت به افعال اختیاری انسان و اثبات اختیـار و انتخـاب وی در تعیین سرنوشت خویش برآمده اند. بدیهی است که علم یا اراده الهی (خواه علـم در مقـام و مرتبـه ذات و یـا علـم در مرتبه فعل آن چنان که حکما معتقدند) از آن جهت قضای الهـی نامیـده مـی شـود که موثر در وجود و ایجاد اشیاء است و حکم بـه وجـود اشـیاء اسـت و اشـیاء بـه موجب آن ضرورت و حتمیت پیدا می کنند، و همچنین علم الهی (و یا مرتبه ای از علم الهی ) از آن جهت قدر نامیده می شود کـه حـدود اشـیاء و انـدازه آنهـا بـدان
خلاصه ماشینی:
"( قربانی ، ١٣٧٥ ص ٣٥ ، با اندکی تصرف ) واما استدلال آنها در اثبات سخن خود مبنی بر عـدم تـوان انسـان در تغییـر دادن سـر نوشت مقدر خویش ومجبور بودن وی در انجام عین آن علم ، این است که مـی گوینـد اگر علم الهی عینا واقع نشده وتغییری در آن ایجاد شود ویا خـلاف آن واقـع شـود ایـن امر مستلزم محال خواهد بود؛ چون عدم وقوع حوادث مطابق با علـم الهـی مسـتلزم ایـن است که علم الهی جهل باشد وجهل نیز نشانه نقص در علـم الهـی اسـت ؛ در حـالی کـه قبلا ثابت شده که خداوند تمامی کمالات را به طور کامـل داشـته واحتمـال هـیچ گونـه نقص در آن وجود ندارد؛ لذا واجب تعالی عالم مطلق ، قادرمطلق ، سـمیع وبصـیر مطلـق / می باشد وانتساب هر گونه نقص به آن ذات کامل مستلزم امر محال می باشد؛ پس علـم الهی به هیچ وجه نمی تواند جهل شود وعلم الهی که به شراب نوشیدن فرد تعلق گرفته ، اگر وقوع نیابد وتغییـر ویـا تخلفـی درآن حاصـل شـود ایـن علـم جهـل خواهـد شـد: ( قربانی ،١٣٧٥، ص ٣٤) می خورن من حق ز ازل می دانست گر می نخورم علم خدا جهل بود ملا صدرا در تبیین این شبهه در اسفار می گوید: «از جمله شبهات این است که اگـر خداوند، وجود فعل عبد را بداند واراده وقضایش به آن تعلق گیـرد، در آن صـورت آن [فعل ] واجب الصدور خواهد بود واگر وجود آن را نداند واراده وقضـایش بـه آن تعلـق نگیرد، آن [فعل ] ممتنع الصدور خواهد بود؛ پس چگونه فعل بنـده مـی توانـد مقـدور او باشد؟» (صدرالمتألهین ، ١٤٠٤، ج ٦، ص ٣٨٤) جواب ملاصدرا به شبهه اول / ملاصدرا در مقابل این شبهه با پاسخهای زیادی مواجه بود."