چکیده:
قرآن کلام خداست یا کلام بشر؟ این پرسشی است که از عصر نزول قرآن مطرح بوده است. منکران نبوت هر کدام به گونه ای خدایی بودن زبان قرآن را انکار کرده اند. در دوران معاصر نیز مستشرقان و عده ای از مدعیان روشن فکری در جهان اسلام این پرسش را به طور جدی کانون بحث و بررسی قرار داده اند. جناب محمد مجتهد شبستری به پیروی از برخی هرمنوتیست های فلسفی، شرط مفهوم شدن یک کلام را بشری بودن آن می داند و بر این اساس مدعی است اگر قرآن کلام خدا باشد، قابل فهم و تفسیر نخواهد بود! در این نوشتار این مدعا و ادله آن به روش تحلیلی و فلسفی و با استفاده از شیوه نقد مبنایی و درونی مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفت و معلوم شد که هیچ ملازمه ای میان فهم قرآن و بشری دانستن آن نیست. و همه ادله اقامه شده برای این مدعا دچار انواعی از مغالطات منطقی اند.
خلاصه ماشینی:
"مگر بناست که مخاطبان چیزی غیر از سخنانی که پیامبر اسلام بر زبان می آورد، بفهمند؟ وقتی قرآن می گوید: «و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی» (نجم: 3ـ4) و پیامبر این آیات را برای مخاطبان و عموم مردم قرائت می کند، انتظار این است که مردم این جملات را چگونه بفهمند؟ آیا تنها در صورتی این جملات را می فهمند که به تعبیر جناب شبستری آنها را ساخته و پرداختة خود این شخص بدانند؟ و در هر صورت مگر محتوای این فهم یا امر فهمیده شده یا مفهوم این جملات چیست؟ آیا غیر از این است که این سخنان، از من نیست و من فقط ناقل کلام خدایم؟ و یا زمانی که به تعبیر جناب شبستری این شخص مدعی نبوت این آیات را بر مردم می خواند: «إنه فکر وقدر فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر ثم نظر ثم عبس وبسر ثم أدبر واستکبر فقال إن هذا إلا سحر یؤثر إن هذا إلا قول البشر سأصلیه سقر وما أدراک ما سقر لا تبقی ولا تذر لواحة للبشر» (مدثر: 18ـ29)، مردم از این سخنان چه می فهمیدند؟ آیا این را می فهمیدند که اینها همگی ساخته و پرداختة ذهن خود این شخص مدعی نبوت است؟ و آیا باز هم مدعی بودند که او از جانب خودش سخن می گوید و صرفا تجربیات شخصی اش را از مواجهه با یک امر معنوی و قدسی و امثال آن بیان می کند؟ همفکران ولید بن مغیرة مخزومی چه ادعاهایی را از پیامبر اسلام شنیده بودند که از او درخواست کردند پاسخی به ادعای پیامبر بدهد؟ اگر آن گونه که جناب شبستری مدعی است عموم مخاطبان پیامبر، آیات قرآن را سخنان شخصی و قرائت شخصی او از جهان و ساختة و پرداخته ذهن خود او می دانستند، در آن صورت چرا چنین مواجهه ای با پیامبر داشتند؟ و اساسا این چه تفکر و تأملی بود که ولید بن مغیره کرد و گفت «إن هذا إلا قول البشر»؟ مگر نه اینکه به تعبیر جناب شبستری عموم مخاطبان همین تلقی را داشتند و غیر از این ممکن نبود؟!"