چکیده:
در علم کلام، از برهان معجزه در مواردی برای اثبات وجود خداوند بهره گرفته میشود. این مقاله با بررسی نسبت معجزات با براهین خداشناسی، درپی کشف میزان کارآمدی و توفیق برهان معجزه در کلام اسلامی و الهیات مسیحی در زمینه اثبات وجود خداوند است. روشن ساختن این مسئله، نه تنها کمک میکند تا جایگاه واقعی برهان معجزه و مدلول آن را بهدرستی دریابیم و موقعیت دقیق استفاده از آن را درک کنیم، مفسر را نیز در تفسیر و فهم مدلول واقعی برهان معجزه در تفسیر آیات معجزه در قرآن کریم مدد میرساند. در این مقاله، ابتدا با رویکردی دینی به توصیف معجزه پردخته میشود و آنگاه با مطالعه کتابخانهای کاربرد برهان معجزه در میان آثار متکلمان اسلامی و مسیحی، به تحلیل نقادانه میزان قوت و کارآیی این برهان در مواردی که از آن استفاده شده است، پرداخته خواهد شد.
Theologians in some cases use the proof of miracle to prove the existence of God. This paper، surveying the relation of miracles to the proofs of the field، has intended to find the degree of miracle proof`s validity for the existence of God in Islamic and Christian theology. The conclusion would not only lead to the clearness of the real place of the proof and its usage but also help commentators to understand real meaning of the verses in the field. In the paper، the nature of miracle is described in a religious approach at first and then، the usage of the proof of miracle in Muslim and Christian theologians` works is studied. Finally، the usability of the proof and degree of its validity have been critically studied.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر، برخی از معتقدان به وقوع معجزه در سنت مسیحی درصدد اثبات صدق نبی از طریق معجزهاند و چون تحقق چنین پدیدهای بدون تأیید، اذن و مدد الهی غیرممکن است، به همین جهت این دسته از متفکران بار بهرهگیری از معجزه را ذیل براهین مربوط به تجربه دینی قرار میدهند که اساس آن، احساس حضور خدا و وابستگی مطلق به او و سیطره وجود قدسی و حقیقت متعالی او بر روح انسان است که حاصل آن سکینه و آرامشی است که به دنبال سرسپردن به امر الهی دست میدهد.
مهمترین اشکال اینکه، تبیین طبیعی نداشتن اینگونه حوادث را که معجزه میدانیم، از کجا دریافته میشود؟ به هر حال سوئینبرن که به برهان بودن معجزه تأکید میکند، عقیده دارد که از طریق وقوع این نقض قانون طبیعت، میتوان خدا را ثابت کرد؛ اما از نظر او به دو روش میتوان ملحد یا شکاک را نسبت به این موضوع مجاب کرد؛ اول شباهت نقض قانون طبیعت با فعل انسان هوشمند و تبیین آن براساس غایت آن فعل، به ترتیبی که مراد فاعل بوده است؛ دوم غیرقابل توجیه بودن عمل و حادثهای با چنین قوتی، بدون فرض عاملی هوشمند، مجرد و واجد صفات و خصوصیاتی که در خداوند سراغ داریم.
بررسی دیدگاههای متفکران در هر دو رویکرد نشان میدهد که شأن معجزه در کلام اسلامی، برخلاف الهیات مسیحی هرگز اثبات وجود خداوند نیست؛ بلکه متکلمان مسلمان ضمن تعریف دقیق و روشن و ارائه مرز مشخص میان معجزه، کرامت، ارهاص، سحر، ریاضت و نبوغ، معجزه را نشانهای نه جهت اثبات حقانیت مدعای نبوت، که راهکاری به منظور اثبات صدق مدعی نبوت و پیوند و اتصال او با عالم غیب قلمداد میکنند و بر همین اساس، برهان معجزه در کلام اسلامی نمیتواند همسو با سایر براهین توحیدی، اثبات وجود خدا را مقصد و مقصود اصلی خود بداند."