چکیده:
این مقاله، در ابتدا، مروری کوتاه بر مبانی هستی شناختی حکمت اشراق دارد و، سپس، به بیان جایگاه عالم مثل و عالم مثال منفصل در این دستگاه فلسفی می پردازد. نویسنده با ذکر نوآوری های شیخ اشراق در اثبات عالم مثل– که پیش از او در مکتب مشاء رد شده بود – و کشف و اثبات عالم مثال – که پیش از او در تاریخ فلسفه اسلامی مطرح نبود – مبانی نمادپردازی ادبی و هنری را بر پایه این دو عالم بیان کرده است.
نویسنده، در نهایت، با بررسی تفصیلی داستان های تمثیلی حکیم سهروردی، تجلی مبانی و باورهای حکمی وی را در این داستان ها نشان می دهد که در قالب نمادها و رمزهای مثالی به تصویر کشیده شده اند. در این بخش از مقاله، چگونگی استفاده شیخ اشراق از ظرفیت های دستگاه فلسفی خویش برای بیان نمادین مضامین حکمی تبیین شده است.
Formal unveiling is a spiritual state that is achieved by a mystical wayfarer when he encounters realities and as result of the relation of microcosmic world of imagination with macrocosmic world of imagination. On many occasions these unveilings are true and divine. However if there is an influence of illusion or sensual passions of the soul through which pave the way for Satan to cast its net to make illusions appear as undeniable truths, then the mystic is need of reason to distinguish satanic unveilings from divine ones through examination and rational analysis. In order to recognize right unveilings from wrong ones mystic need definite and well-grounded criteria. To this end, theoretical mysticism has provided some principles and standards including reasoning and well-established rules of reason. According to mysticism, reason has intrinsic authority so that not only it is not in conflict with the truths of unveilings but also supports them since the relation of reason to mysticism is that of logic to philosophy.
خلاصه ماشینی:
"حکیم سهروردی، در مقام تبیین نظام حکمی اشراقی و باورهای عمیقش، خود دست به کار نگارش داستانهای تمثیلی و نمادین شده و نمونههای تحسینبرانگیزی از رمزپردازی براساس مبانی خویش دربارۀ عوالم نور و ظلمت پدید آورده و حکایتهایی پرمعنا از غربت غربی عالم خاک و وصول به شرق اشراقی به تصویر کشیده است.
در واقع، دلیل اصلی ذکر این مطلب از سوی سهروردی به اینجا برمیگردد که میخواهد محملی برای صدور برازخ و اجسام مادی درست کند، چراکه اگر بنا باشد از نورالانوار نور، و از صادر اول هم نور و از آن نور هم نور دیگر صادر شود، تا بینهایت فقط جهان نوری خواهیم داشت و از عالم ماده که در نظر شیخ، ظلمت محض است خبری نخواهد بود.
این تماثیل و نمادها همگی برپایۀ بازسازی اوصاف و احوال وجود مجرد در قالب مثالی متنسب با آن اوصاف شکل گرفته است، کما اینکه با تعبیر «همه با اویند و بیشتر بی اویند»، حضور نفسالامری و وجودی سیمرغ در نفوس تمامی انسانها بیان شده که در عینحال، با غفلت و هبوط انسان در عالم غواسق مادی، در احتجاب و ناشناخته مانده است.
» (نصر، 1383: 220ـ221) اما شیخ اشراق در رسالۀ مونس العشاق، پس از ذکر مواجهه با قوای نفس، به بیان مقابله با رذایل و خبائث از صفات نفس میپردازد و این موانع سلوک را در صورت مثالی حیوانی متناسب با ماهیت آنها به تصویر میکشد: گرازی و شیری میان بیشه ایستادهاند؛ آن یکی روز و شب به کشتن و دریدن مشغول است و آن دیگر به دزدی کردن و خوردن و آشامیدن مشغول."