چکیده:
در هرمنوتیک فلسفی گادامر اثر هنری به منزلۀ رخداد حقیقت است و جنبههای هستیشناسانه دارد، اما شعر «پارادایم» (paradigm) متن است. دلیل این اهمیت بیش از آنکه ویژگیهای زبانی مانند وزن، موسیقی، قافیه، و نظایر آن در شعر باشد، رابطة تفکر شاعرانه با وجود و حقیقت است. برخی از مهمترین ویژگیهایی که رابطة شعر را با وجود توضیح میدهند عبارتاند از: خودقانونگذاری و یکتایی، استمرار، طنینافکنی، و لحن. به نظر میرسد بتوان دلایلی مبنی بر وجود ظرفیتهای هرمنوتیکی خویشاوند با ایدههای هرمنوتیک فلسفی گادامر در شعر حافظ برشمرد: 1. شعر حافظ نمونة شعر کلاسیک ایرانی و به بیان گادامر «مثل اعلای هستی تاریخی» ماست؛ 2. بهترین نمونة اجرای کامل به معنای مورد نظر اوست که با ویژگی مهم معناداری «در هر زمان» و «برای هر کس» شناخته میشود؛ 3. به سبب رابطهاش با اسطوره، مذهب، و به طور کلی فرهنگ ایرانی و با تجربة غنایی بشری میتوان آن را «صدای بلند» سنت دانست که هنوز شنیده میشود؛ و 4. بر گفتوگوی «من» و «تو» مبتنی است. مجموع این ویژگیها امکان جستوجوی جنبههای هستیشناختی در شعر او را فراهم کرده است. در مقالة حاضر سعی شده است امکان فهم شعر حافظ بر اساس آرای گادامر بررسی شود، سپس با الهام از دیالکتیک پرسش و پاسخ گادامر نشان داده شود که چگونه «وجود» به معنای گادامری در شعر حافظ «آشکار» میشود.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این ادعا، فهم ما از آثار کهن و کلاسیک ادبی مـان چگونـه ممکـن اسـت ؟ تعامل ما در «این جا» و «اکنون » با گذشتة فرهنگی خود چگونه تعاملی خواهد بـود؟ بـدون چنین تعاملی دست مایه های ما برای زیستن در «این جا» چه خواهـد بـود؟ آیـا زمینـه هـا و ظرفیت های فهم (تفسیر) هرمنوتیکی و به بیان گادامری ظرفیت های معاصر شدن در میراث ادبی ما وجود دارد؟ پیش از اندیشیدن به هریک از پرسش های مذکور، که بیش تر برای درک ضرورت ایـن نگاه و رویکرد به شعر کلاسیک فارسی مطرح شده اند و ادعای پاسخ به تمامی آن ها در این نوشته نیست ، توجه به دو نکتة مهم ضروری است : نخست ، چنـان کـه جرالـد ال .
بنابراین ، آیا نمی توان نتیجه گرفت که هر گونـه فهـم هرمنـوتیکی از خود وابسته به فهم سنت فرهنگی مان نیز است ؟ با توجه به اندیشة هرمنوتیکی گـادامر، کـه صاحب نظرانی مانند واینسهایمر، آیلس ورث ، ایگلتون ، و پالمر بر فایده های فراوان آن بـرای فهم متن و نظریه و نقد ادبی تأکید کرده اند، به نظر می رسد برای ایرانیان نیز در برخـورد بـا متن امکان چنین برداشت یا فهمی ممکن می شود.
در این جا مـی خـواهیم ببینـیم چگونـه از نظـر گـادامر اثـر هنـری جنبـة وجـودی یـا هستی شناسانه دارد؟ دیگر این که رابطة شعر و وجود چند سویه دارد: یکی مربوط است بـه شعر در جایگاه اثر هنری یا همان شناخت «جنبه های هستی شناختی اثر هنری »، دیگری زبان شعر که ویژگی هایی (غیر از فرم ) دارد که این ویژگی ها بـا وجـود در ارتبـاط انـد و سـوم ، آشکار شدن وجود در شعر، به معنای حکمتی که جنبـه هـای هسـتی شناسـانه دارد.