چکیده:
این مقاله با هدف سنجش تأثیر قصههای نمادین منظوم بر رشد آموزههای دینی کودکان و نوجوانان، بویژه مفاهیم مربوط به خداشناسی، به بررسی چهار قصۀ منظوم مرتبط با این مفهوم پرداختهاست. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی تحلیلی استفاده شدهاست. بپس از بیان مفاهیم نظری مرتبط به بررسی توصیفی و تحلیلی داستانها پرداخته شدهاست؛ ررسی نمادها در چهار قصۀ منظوم نشان میدهد که همۀ آنها به شکل نمادین میخواهند آرامش حاصل از پیوند کودک با خدا را که واقعا مفهومی انتزاعی و ناشناخته است در قالب نمادها و در سه مرحلۀ جدایی و احساس تنهایی، تلاش برای بازگشت و آرامش حاصل از بازگشت نشان دهند این شیوه و نمادهای بکاررفته ضمن اینکه با نتایج حاصل از تحقیقات شناختی در مورد تصویرپردازی کودکان از خدا تناسب دارد و بالتبع متناسب بامراحل شناختی کودکان است، سبب تقویت روحیۀ جستجو در کودکان هم میگردد که امروزه یکی از بحثهای مهم(تفکر انتقادی) در تربیت کودکان بشمارمیآید.
خلاصه ماشینی:
کارکرد دیگر نماد «مقایسه ی یک امـر انتزاعـی بـا یـک پدیـده ی عینی است ؛ درحالی که ، تنها به یکی از معیارهای مقایسه ، به طـور ضـمنی ، اشـاره شـود» (همان : ١٠)؛ به بیان دیگر، نماد چیزی است از جهان شناخته شده کـه از طریـق حـواس دریافت شدنی و تجربه پذیر باشد و به چیـزی از جهـان ناشـناخته و نامحسـوس یـا بـه مفهومی جز مفهوم مستقیم و متعارف خود اشاره کند (نـک : پورنامـداریان ، ١٣٦٤: ١٤)؛ بنابراین نمادپردازی یکـی از کارآمـدترین ابزارهـا بـرای درک بیـان مفـاهیم ناشـناخته ، ازجمله مفاهیم دینی و به ویژه مفاهیم مربوط به خداشناسی اسـت .
(١) در ایـن پـژوهش ، پس از بررسی همه ی نمادها و کارکردهای آنان ، یکی از کارکردهای سودمند قصـه هـای منظوم نمادین «نهادینه کردن ارزش ها و آموزه هـای دینـی» تشـخیص داده شـده اسـت ؛ ازاین رو، در این مقاله ، با بررسی چند نمونه از قصه های منظـوم نمـادین ، شـیوه ی بیـان مفهوم خدا، عشق و حتی وصال به او و تصاویر نمادین آن هـا در چنـد قصـه ی منظـوم دهه ی هشتاد نشان داده میشود؛ افزون براین ، دربـاره ی تناسـب ایـن آثـار بـا شـناخت کودک، تحقیقات شناختی معاصر و تأثیر مثبـت آن هـا بـر رشـد دینـی کودکـان بحـث می شود.