چکیده:
جهان در قرن بیستم تحولات گوناگونی را در عرصه های مختلف تجربه نمود که کی از حائز اهمیت ترین آن ها انقلابی است که در ربع پایانی این قرن به رهبری امام خمینی (ره) در قلمرو سرزمینی ایران به وقوع پیوست. اقلابی که نه تنها توجه جهانیان را به خود جلب نمود بلکه موجی از بهت و حیرت را در میان آنان به همراه آورد. یکی از زوایایی این بهت و حیرت را می توان در عدم توانایی نظریات موجود انقلاب در تبین کامل و عوامل این انقلاب دانست که در پیوند با جهت گیری فرهنگی انقلاب اسلامی ایران سبب سوق یافتن نظریه پردازان انقلاب به خلق نظریات جدیدی در باب انقلاب گردید که با عنوان رهیافت فرهنگی مورد توجه پژوهشگران قرار گیرفته که در واقع، از جمله برجسته ترین افزوده های انقلاب اسلامی ایران به رهیافت های گذشته در باب نظریات انقلاب است. بر این اساس نوشتار حاضر تلاش دارد با اتخاذ روشی کیفی از نوع توصیفی تاریخی تحلیلی به این پرسش پاسخ گوید که چه دلایلی دال بر فرهنگی بودن انقلاب اسلامی ایران وجود دارد؟
The world witnessed various developments in 20th century one of which was the Islamic Revolution of 1979 in Iran. This revolution not only captured the world academic and political practitioners'' attention but also created wonder in how and why it happened in a nation which was called «the Island of Stability» by then Carter the president of the United States just a few years prior to the occurrence of revolution. One of the reasons behind academic wonder was the inadequacy of existing revolutionary theories in explaining the exact grounds and causes of this revolution. Due to this shortcoming، researchers began to formulate theories capable of explaining the nature and the conditions led to this revolution. Their approach in the development of their theories was heavily oriented in favor of cultural parameters in explanation the nature and the grounds underlying this revolution. Hence، our effort in this paper is to employ and possibly formulate a cultural theory which best fit in its explanation of this revolution and further more to find out how cultural variables could verify the claim in some academic quarters that the Islamic Revolution of 1979 was in fact a culturally grounded Revolution.
خلاصه ماشینی:
ایشان در یکی از مقالات خویش که با عنوان «بررسی زمینه ها و اهـداف انقـلاب اسلامی ایران براساس شعارهای انقلاب » به رشـته تحریـر درآورده انـد، بـا بررسـی تعـداد قابـل توجهی از شعارهای مطرح شده در انقلاب ، در ارتبـاط بـا محـور نخسـت مقالـه خـویش یعنـی «زمینه های مساعد انقلاب اسلامی از منظر شعارهای انقلاب »، ضمن تقسـیم شـعارها بـه ابعـاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و نشان دادن چگونگی توزیع این شعارها در قالب جدول زیر: 6 {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} مینویسد: «چنان که جدول فوق نشان میدهد، از ٨٨٥ شعار این محور، ٩٧/٥ درصد مربوط به محکوم کردن و مخالفت با وضعیت سیاسی رژیم پهلوی هستند و فقط ٢/٥ درصـد (٢٢ شـعار) به بقیه موارد تعلق دارند.
ماجرا از این قرار است که در ایـن ایـام و در تـاریخ ١٣ خـرداد ١٣٤٢ مقـارن بـا عاشـورای حسینی، امام خمینی(ره ) در نطقی با اشاره بـه موضـوعاتی نظیـر لایحـه انجمـن هـای ایـالتی و ولایتی، برگزاری رفراندم ، ماجرای حمله به مدرسه فیضـیه قـم و مدرسـه طالبیـه تبریـز و نیـز احضار عده ای از وعاظ و خطباء تهران به سازمان امنیت و تهدید آنان به اینکه از سه موضوع ١) بدگویی از شاه ؛ ٢)اسرائیل ؛ و نیز ٣) در خطر بودن اسلام ؛ حرف نزننـد، بـه طـرح دیـدگاه هـای خویش پرداخته و در ارتباط با موضوع آخر میفرمایند: اگر این سه تا امـر را مـا کنـار بگـذاریم ، دیگر چه بگوییم ؟!