چکیده:
کهنالگوها از ناخودآگاه جمعی افراد در دورههای اولیه نشأت گرفته است. در نظر یونگ (روانکاو سوئیسی) و پیروانش، کهنالگوها قالبها و ظرفهای از پیش تعیینشدهای دارند که در رؤیاها و اسطورهها نمود مییابند. در پهنة ادبیات فارسی، شاهنامة فردوسی در بر دارندة بخش عظیمی از این نمادها و کهنالگوهاست که مبتنی بر ناخوداگاه جمعی اقوامی، در طول سالیان متمادی بوده است. مقالة حاضر، کوششی برای یافتن ارتباط بین قهرمانهای اسطورهای شاهنامه، طبق نظریات یونگ و فرای است که با روش تحلیل محتوایی(Contentanalysis) نگاشته شده است. در این پژوهش، برخی شخصیتهای اسطورهای شاهنامه با توجه به کارکرد و نوع کنشهاشان و نیز بر اساس سیر تحولات تاریخی آنها، با کهنالگوهای مورد نظر «یونگ» تطبیق یافته است. پس از مطابقت آرای یونگ و همفکرانش بر اسطورههای مورد بررسی و مقایسة ویژگیها و کنشهای آنها با یکدیگر در دورههای مختلف، بخشهای ناشناختة اسطورهها و فرایند تغییر و تحول آنها تبیین شده است. در این پژوهش، اظهار نظرها بر اساس فرضیه ارائه شده است؛ زیرا پیشفرض اصلی بر این بوده است که قهرمانهای دورههای انتخابی دارای خاصیت کهنالگویی هستند. تحقیق بر این اساس پیش رفته است و در پایان، نتیجة حاصله نشان داده است که قهرمانها و حوادث زندگی ایشان در قالبهای کهنالگویی ساخته و پرداخته شده است و فرهنگی جمعی در ساخت آنها از آغاز تا پایان دخیل بوده است. این پژوهش نشان داده که چگونه هر دورة قهرمانی، زمینهساز تکامل ویژگیهای قهرمانی دورة بعدی است؛ زیرا مراحل قهرمانی طبق آرای یونگ به صورت تدریجی تکامل مییابد. قهرمان دورة اول در سطح ابتدایی و نازلی قرار داشته است و دارای خصوصیات دورة اول بوده است، در حالی که قهرمان دورة چهارم، نمود کاملی از قهرمان نهایی و قربانی است. همچنین در حین بررسی دورههای قهرمانی، انواع چهارگانة آنیما (طبق الگوی مورد نظر یونگ) بررسی و مشخص شد که آنیما نیز از دورة اول تا چهارم از سیری تکوینی برخوردار بوده است و به تدریج تکامل یافته تا اینکه در دورة قهرمانی چهارم به اوج آگاهی و احساس یعنی مرحلة چهارم از الگوهای کارکردی خویش دست یافته است.
خلاصه ماشینی:
"٢ـ پیشینۀ پژوهش با توجه به جستجوهای کتابخانه ای و اینترنتی ١، دو مقالۀ پژوهشی با عنـوان هـای زیـر و بـه صورت تطبیق آرای یونگ بر چند شخصـیت اسـطوره ای در شـاهنامه ، یافتـه شـد کـه هرچنـد بررسی کهن الگویی بوده ، اما حوزة کار، روش ، نوع بررسیها و اهداف ، متفاوت با پـژوهش حاضـر است : الف ) «بررسی کهن الگوی قهرمـان در داسـتان ضـحاک» از محمدرضـا امینـی کـه در ایـن پژوهش ، شخصیت ضحاک و فریدون طبق آرای یونگ بررسی، و چگونگی اسـتحالۀ ضـحاک در فریدون شرح داده شده است .
اما ضـحاک به حرف او گوش نمیکند؛ زیرا در این مرحله ، قهرمان دورة حیله گری بعد از دوران هرزه گردی، چهرة انسان کامل را به خود میگیرد، از غرایز خود دور میشود و کم کـم وارد مرحلـۀ قهرمـانی سگ تازی میشود که در هم خویی با آنیما نمود مییابد کـه بـه صـورت عنصـر فرافکنـیشـدة مادینه در دختران زیبای جمشید است .
در ایـن دوره ، افراسـیاب تبلـوری از ادامـۀ حیـات اهریمنـی ضـحاک یعنـی سـایه اسـت و خصیصه های مشترک آنها، کشتن مرد نخستین یـا قهرمـان (بـه ترتیـب در کشـتن جمشـید و سیاوش )، کشتن گاو نخستین (برمایه و اغریرث )، کشتن پدر، دشمنی با جهان مادی ، اقامـت در مغاک و غار، داشتن پناهگاه های جادویی و از دست دادن قـدرت از سـوی دو شخصـیت مشـابه (فریدون و کیخسرو)، قحطی و خشکسالی (کشتن جوانان به عنوان نماد حیات و رویـش و نیـز انسان و کشتن سیاوش با توجه به بنمایۀ پیوند سیاوش با گیاه ) در اساطیر کهن است ."