خلاصه ماشینی:
"سلطان به وزیر گفت:طبیعت گربه کجا شمع داری و چراغ نگهداری بود!این تربیت و سازندگی است که گربهها را به این کار وا داشته.
افسر نگهبان با دیدن شاعر گفت: مردک!چرا تا بحال در مدح اعلیحضرت شعر نگفتهای؟شاعر که دارای شهامت زیادی بود،در جواب افسر نگهبان این بیت ناصر خسرو را خواند: من آنم که در پای خوکان«نریزم مر این قیمتی در لفظ دری را افسر نگهبان که خونش به جوش آمده بود،بر خاست و دو کشیدهء آبدار به صورت شاعر نواخت.
شاه قاجار برای او پیغام فرستاد که با آن عدهء قلیل،توانائی مبارزه با او را ندارد و حتی او را به ضربتهای سنگپاره منجنیق تهدید کرد و به او پیغام داد که با این همه،چگونه میتوانی شهری مانند شیشه را از من نگاه داری؟ملا پناه واقف که شاعر خان قره باغ بود این شعر را در جواب شاه قاجار نوشت: گر نگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد."