چکیده:
یکی از پرسش های اساسی درباره گزاره های اخلاقی این است که آیا گزاره های اخلاقی بیان کننده واقعیتی عینی هستند و از وجود رابطه ای واقعی گزارش می دهند یا این گزاره ها سرچشمه ای واقعی ندارند و صرف نظر از دستور و توصیه، احساس و سلیقه، و توافق و قرارداد از واقعیتی سخن نمی گویند؟ واقع گرایان قایل به سرچشمه ای واقعی برای احکام اخلاقی هستند و غیرواقع گرایان چنین سرچشمه ای را نمی پذیرند. یکی از پیامدهای این بحث قائل شدن به مطلق بودن احکام اخلاقی ـ در صورت واقع گرا بودن ـ یا نسبیت در اخلاق ـ در صورت غیرواقع گرا بودن ـ است. در این تحقیق با روش تحلیلی ـ توصیفی نشان می دهیم که علّامه طباطبائی با قایل شدن به سرچشمه ای واقعی برای احکام اخلاقی، فیلسوفی واقع گرا و اطلاق گرای اخلاقی است.
خلاصه ماشینی:
"ثانیا، علامه تصریح می کنند که اعتبارات عمومی منحصر به مواردی نیست که ایشان بیان کرده اند؛ چنان که می فرمایند: «اعتبارات عمومی که سخنان گذشته ما در پیدایش آنها بود، منحصر به پنج اعتباری که شمرده شد (وجوب، حسن و قبح، انتخاب اخف و اسهل، استخدام و عمل به علم) نمی باشد، بلکه اعتبارات دیگری نیز می توان یافت که جنبه عمومیت داشته باشند» (طباطبائی، 1387الف، ص 139).
مرحله دوم: ایشان بعد از ناکافی دانستن نظر علامه برای جاودانگی اخلاق، دیدگاه خود را در این زمینه بیان می نماید و با تأکید بر دو درجه حیوانی و انسانی در وجود انسان که آنها را «من سفلی» و «من علوی» می نامد و با توجه دادن به اینکه «من علوی» در انسان اصل است و ارزش های اخلاقی ناظر به کمالات این درجه انسان است، این کمالات را واقعی و برای همه انسان ها مشترک و پایه اخلاق جاودان دانسته اند و از اینکه علامه بر این مرتبه و اصل بودن آن تصریح نکرده اند اظهار تعجب می کنند (مطهری، 1373، ج 13، ص 737ـ740).
اما اگر مقصود ایشان این است که علامه به ملاک ارزش واقعی تصریح نکرده اند، در این صورت، باید گفت: علامه طباطبائی در کتاب اصول فلسفه رئالیسم درصدد بیان چگونگی پیدایش و شکل گیری ادراکات اعتباری از جمله گزاره های ارزشی هستند نه در مقام بیان ملاک ارزش واقعی، چنان که در سخنی که در نقل قول قبلی از ایشان آورده شده به این نکته اشاره داشته، فرمودند: «اعتبارات عمومی که سخنان گذشته ما در پیدایش آنها بود..."