چکیده:
از آنجا که قرآن کریم به زبان عربی نازل شده ، درک و فهم و تفسیر آن ، آشنایی با علوم ادبی را میطلبد. بیگمان این علوم در این دو تفسیر کاربرد بسیار قابل توجهی داشته است . اما جهت گیری تفسیری نویسندگان آن ها در به کارگیری علوم ادبی متفاوت است . تفسیر کشاف با رویکرد کلامی و مزین به آرایه های ادبی فزاینده و تفسیر المیزان با رنگ فلسفی و سرشار از مباحث اجتماعی و در عین حال دربردارنده مباحث ادبی گسترده ای است . مقاله پیش رو، با بررسی میزان کاربرد علوم ادبی از طریق ارائه شواهد عینی از هر دو تفسیر به شیوه مطالعه تطبیقی کاربرد علوم ادبی در هر دو تفسیر را در جزء اول قرآن تحلیل میکند و چنین نتیجه میگیرد که علوم ادبی در هر دو تفسیر نقش قابل توجهی در کشف مراد آیات قرآنی دارد.
خلاصه ماشینی:
علوم ادبی در تفسیرهای گوناگون نگارش یافته در دوره های مختلف تاریخ تفسیر، بسیار اهمیت داشته است و هر مفسری به فراخور عصر و دوره حیات خویش به میزان خاصی از این علوم استفاده کرده است : تفسیر الکشاف نیز تحت تأثیر دانش نویسنده خود در علوم ادبی به ویژه لغت و بلاغت بوده و نیز از گرایش کلامی نویسنده خود (مکتب اعتزال ) خبر میدهد و تفسیر المیزان نیز در چگونگی استفاده از علوم ادبی، تحت تأثیر ویژگیهای عصر حاضر و دیدگاه های شخصی مفسر بوده است .
برای آشکار نمودن مقصود آیات ، مقداری توضیح در ذیل عنوان «بیان » مطرح میکند و پس از بخش "بیان "، "بحث های روایی" را مطرح میکند (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن ١٤٢٥: ٨٧ و ٨٨) علامه به نقش فراوان علوم ادبی در تفسیر آیات اعتقاد دارد، اما از این علوم ، تنها به اندازه ای که به فهم آیه و برطرف ساختن پیچیدگیهای معنایی آن کمک میکند استفاده کرده است و بر حسب اولویت بندی، از علوم لغت و از علوم ساختاری نحو، اعراب ، جمله ، شبه جمله ، به ویژه از سیاق و علوم بلاغی که در فهم غرض سوره دخیل اند کمال بهره برداری را مینماید.