چکیده:
شیخ اشراق در کتاب المشارع والمطارحات، خود را وامدار میراث معنوی و حکمی کهنی میداند که از خمیره مقدسه (ازلی) نشات گرفته و در قالب دو شاخه شرقی(ایرانی) با محوریت ذوق و شهود و شاخه غربی(یونانی) با غلبه بحث و برهان تداوم یافته و سرانجام در حکمت ممزوجه حکمای مشرقی تجلی یافته و به او رسیده است.پیشتر برخی سهروردی پژوهان تفسیر و توصیف خود را از این تبارنامه تمثیلی ـ تاریخی به نحوی طرح کردهاند که در بعضی مطالب به نظر درست نمیآید. این مقاله میکوشد نقدهای خود را به خوانشها از این تبارنامه در باب چینش اعلام و اشخاص اساطیری و تاریخی آن نظیر هرمس، قصاب آملی و حکمای مشرقی ایران بیان نماید
خلاصه ماشینی:
جایگاه هرمس در تبارشناسی اشراقیان نخستین موضوعی که در بدایت امر، توجه بدان ضروری مینماید، حضور هرمس (یا اخنوخ و ادریس بنابر موازین پیامبرشناسی یهودی و اسلامی) در رأس هر دو شاخه شرقی و غربی در این تبارنامههاست؛ حال آنکه اولاً از هیچیک از آثار سهروردی و به ویژه کتاب المشارع او چنین امری مستفاد نمیگردد و ما در رسالات شیخ اشراق، پیش از هرمس شخصیت دیگری با عنوان آغاثاذیمون را در رشته حکمای متأله و اشراقی سراغ داریم.
مقدمتاً باید خاطرنشان ساخت که اگرچه سهروردی در المشارع از آغاثاذیمون نام نبرده است، اما به قرینه دیگر رسالات او میتوان دریافت که وی از منظر شیخ اشراق فضل تقدم دارد؛ هرچند این هرمس است که نزد او «والدالحکما» و «أبالآباء» لقب گرفته است (سهروردی، 1380: 1/ 111 ؛( walbridge , 2001: 17-18.
دوم آنکه در پاسخ به این نظر برخی محققان مبنی بر اینکه مراد شیخ اشراق از این عبارت، خلوت داشتن خرقانی در خانقاه آملی بوده است، باید خاطر نشان ساخت که در صورت چنین عنایتی میبایست ابتدا واژه «خرقان» و سپس «آمل» ذکر میشد؛ با توجه به این دقیقه که سهروردی در چینش هوشمندانه خود و یادکرد تمامی اشخاص مدَنظر خود در این نسبنامه، به «زادبوم» آنان عنایت ویژه داشته است؛ بایزید را «سیَار بسطام» خوانده و حلاج را «فتی بیضاء» گفته است و نیک میدانیم که حلاج در نوجوانی از بیضاء به واسط عراق کوچید و پس از آن، دائماً در سفر و مشغول به سیاحت بود.