چکیده:
بی توجهی به نقش مبدا خلقت در تعیین اهداف و راهبردهای حیات سیاسی، از زمینه های ناکامی معرفی مطلوب ترین بستر حیات سیاسی بشر در تامین سعادت وی بوده است، درحالی که از منظر قرآن، شناخت سعادت انسان به عنوان عضوی از نظام هستی، نیازمند مبداشناسی است. این نگاه، استلزاماتی تاثیرگذار در چگونگی حیات سیاسی بشر در پی دارد که آن را از نوع غربی اش متمایز می سازد. این تحقیق با بررسی آثار علامه طباطبائی، به ویژه تفسیر المیزان به این پرسش پاسخ می دهد که مهم ترین مبانی مبداشناختی در سیاست کدام است؟ تحقیق بر این فرضیه استوار است که مبانی مبداشناختی سیاست، مثل قادر بودن، خالق بودن، عالم بودن، مالکیت، ربوبیت، و ولایت خداوند را می توان از آثار علامه، برداشت کرد و استلزامات متعددی برای آن در طراحی نظام ارزشی در حیات سیاسی معرفی نمود.
خلاصه ماشینی:
اين تحقيق با بررسي آثار علامه طباطبائي ، به ويژه تفسير الميـزان بـه ايـن پرسش پاسخ ميدهد که مهم ترين مباني مبدأشناختي در سياست کدام است ؟ تحقيق بر ايـن فرضـيه اسـتوار اسـت کـه مباني مبدأشناختي سياست ، مثل قادر بودن ، خالق بودن ، عالم بودن ، مالکيت ، ربوبيت ، و ولايت خداوند را مـيتـوان از آثـار علامه ، برداشت کرد و استلزامات متعددي براي آن در طراحي نظام ارزشي در حيات سياسي معرفي نمود.
به رغم اهميت اين مبنا، به نظر مي رسد قدرت تشريعي خداونـد در حـوزة سياسـت ، همـواره دايـره کمتري را نسبت به قدرت تکويني او در هستي به خود اختصاص داده اسـت ؛ زيـرا قـدرت تکـويني در تمام اجزاي هستي اعمال شده ، و جهان جلـوه اي از ايـن قـدرت اسـت (بقره : ١٠٧؛ ملـک : ١؛ طباطبـايي، ١٤١٧ق ، ج ١، ص ٢٥١)، روشن است در اين حوزه ، اختيـار انسـان معنـا نـدارد و قـدرت فـارغ از رد و پذيرش انسان اعمال مي شود و تخلفـي در آن نيسـت و بـه خلـق همـه موجـودات و تـدبير هسـتي آن اختصاص دارد(فاطر: ٣).
علامـه ذيـل آيـۀ ٣٦ سـورة احـزاب ، بـا عبـارت «امـري از امورشان »، به لزوم اطاعت پذيري مردم از مطلق تشريعات الهي و ماذون هاي او توجه مي دهد: براي احدي از مؤمن ها و زنان مؤمن نيست که وقتي خدا و رسولش بـه تصـرف در «امـري از امورشان » حکم کردند، براي آنها، از جهت انتساب امور به مـردم و امـري از امورشـان بـودن ، اختياري ثابت باشد تا غير مورد حکم خـدا و رسـول را برگزيننـد، بلکـه تبعيـت اراده خـدا و رسولش بر آنها واجب است (طباطبايي، ١٤١٧ق ، ج ١٦، ص ٣٢٢).