چکیده:
نشانهشناسی ساختارگرا از نشانهشناسی به عنوان ابزاری تحلیلی برای بررسی حضور فرهنگ و ایدئولوژی در نمودها و مولفههای فرهنگی بهره میبرد. این مقوله را میتوان نقطه تلاقی نشانهشناسی ساختارگرا به عنوان یک نظریه فرهنگی با سیاستگذاری فرهنگی دانست. نشانهشناسی ساختارگرا در زمینه سیاستگذاری فرهنگی هم از امکانات و مزیتهای نسبی برخوردار است و هم دچار محدودیتها و نقصهایی است. تمرکز بر حوزه فرهنگ به عنوان یک مزیت این نظریه و درمقابل، عدم توجه به تعامل دوسویه فرهنگ با دیگر ساحتهای حیات اجتماعی، بررسی مسائل و مشکلات فرهنگی در سطح ساختارهای کلان فرهنگی و درمقابل، ناتوانی در بررسی سطح خرد، توجه به توصیف و تبیین مقولات فرهنگی و درمقابل عدم رویکرد تجویزی و معطوف به تغییر برخی از این امتیازها و محدودیتهاست. همچنین میتوان نسبت بین نشانهشناسی ساختارگرا با «گفتمانها»، «مکاتب» و «مدلهای» سیاستگذاری فرهنگی را مطرح و همسازی و هماهنگی و احیانا ناسازگاری بین آنها را بررسی کرد.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله نخست درباره مؤلفههای مشترک ساختارگرایی- با تنوعی که دارد- سخن به میان میآید تا زمینه برای بحث از نسبت نظریه نشانهشناسی ساختارگرا، به مثابه یک نظریه فرهنگی، با سیاستگذاری فرهنگی فراهم شده باشد؛ آنگاه امکانات و محدودیتهای نظریه در زمینه سیاستگذاری فرهنگی و نسبت آن با گفتمانها، مکاتب و مدلهای سیاستگذاری فرهنگی بررسی میشود.
این رویکرد اساسا در بررسی وضعیت موجود (توصیف) و کشف روابط پدیدههای درون یک نظام فرهنگی و نیز رابطه آنها با دیگر نظامهای اجتماعی (تبیین) قابل کاربست است؛ اما درباره رسیدن به وضعیت مطلوب (تجویز) در حوزه فرهنگ سخن چندانی ندارد.
نشانهشناسی ساختارگرا و گفتمانهای سیاستگذاری فرهنگی همچنانکه پیشتر گذشت، ساختارگرایی به نوعی جبرگرایی ساختاری منجر میشود و انسان در برابر ساختار- در تعبیر سوسور، نظام- مجبور است.
همچنین نشانهشناسی ساختارگرا به دلیل تمرکز بر وجوه ناپیدای فرهنگ و دلالتهای تلویحی و ضمنی مقولهها و نمودهای فرهنگی علاوه بر توصیف خطمشیهای تصریحی درباره یک مسئله یا مشکل، در تحلیل خطمشیهای تلویحی و غیرمدون که روح و مفاد قانون و مقررات نسبت به مسئله یا مشکلی مسکوت است، نیز کارایی دارد.
نشانهشناسی ساختارگرا به دلیل تمرکز بر فرهنگ و وجوه ناپیدای آن میتواند به عنوان نظریهای با ظرفیتهای بالا و معطوف به سیاستگذاری فرهنگی مطرح باشد؛ لیکن نگاه جبرگرایانه به فرهنگ- به مثابه امری اجتماعی و مستقل از اراده افراد- منحصرماندن در ساختارهای کلان و نیز دوری از نگاه تاریخی و زمینهای محدودیتهایی در آن ایجاد میکند."