چکیده:
هدف: بومیسازی نظریهها برای کاربست آنها در شرایط خاص و فرهنگهای گوناگون ضرورت دارد. این موضوع به ویژه در جوامع دینی به دلیل اقتضائات مکتب، اهمیت دوچندان دارد. بر همین مبنا، اسلامیسازی نظریهها در علوم انسانی را میتوان هم عامل تکامل و پویایی جامعۀ اسلامی دانست و هم راه تحقق آنها. روش: در این پژوهش از روش تحلیلی توصیفی که در گروه پژوهشهای نظری است، استفاده شده است. یافتهها: اسلامیسازی نظریات و معارف، تنها نظریهپردازی جدید بر مبنای اسلام نیست، بلکه تعامل، هماهنگی و انطباق نظریهها با اسلام و مقررات آن از یک سو و با شرایط جامعه از سوی دیگر، از ارکان مهم اسلامیسازی به ویژه در عرصۀ نظریههای علوم انسانی به طور کلی است که به نفی کلی آنها نمیانجامد، بلکه به بازسازی و انطباق با مقتضیات اسلام و شرایط خودی منجر میشود. نتیجهگیری: در این پژوهش درمییابیم که آنچه ما در بارۀ جهان میآموزیم، فقط با اسلامی کردن نظریهها و نظریهپردازی بومی است که هم میتواند واجد کارایی و مطلوبیت برای ایران ما باشد و هم با آموزههای فرهنگ ایرانی- اسلامی انطباق داشته باشد. بعلاوه نظریهپردازی دینی(اسلامی) در علوم انسانی در هر جامعهای معطوف به مجموعهای از مفاهیم در هم پیچیده و ساختارمند است که کلیت فرهنگ، سیاست و اجتماع را در بر میگیرد. در این راستا، موضع ما بر مبنای نگرش مبتنی بر اعتدال و فضیلتمندی و انطباق با سنتهای فرهنگی ایرانی- اسلامی، در راستای ساختن دانش مطلوب است.
Objectives:Localization of theories is becoming necessary for the application in special situations and various cultures. Because of religious requirements in religious societies، this issue is much more important. On this basis، islamization of theories in human sciences can be both the factor for development and dynamism of islamic society and their realizations. On this basis، our question is، which path we can walk in this field of knowledge and realization of theories in our society.
Method: In this study، we used descriptive analysis which is among theoretical research group.
Results: The results of the survey indicate that islamization of theories and knowledge، is not just theorizing according to Islam، but interaction، coordination and compliance of these theories with Islam and its regulations one hand and societies’ conditions on the other hand. And this is of important elements of islamization especially in the field of human sciences theories in general، which not only do not deny them، but it leads to restructuring and adapting of islamic requirements and our own conditions.
Conclusion:In this study، we find that what we learn about the world is only possible by islamization of theories and local theorization which both can meet efficiency and suitability for our country and have compatibility with teachings of islamic-iranian culture. In addition، religious (islamic) theorization in human sciences in every society refers to a set of structured and complicated concepts which involves the totality of culture، politics and society. In this regard، our position is based on attitude ، moderation and virtuosity and compliance with traditions of islamic-iranian culture in order to make desirable knowledge
خلاصه ماشینی:
یافتهها: اسلامیسازی نظریات و معارف، تنها نظریهپردازی جدید بر مبنای اسلام نیست، بلکه تعامل، هماهنگی و انطباق نظریهها با اسلام و مقررات آن از یک سو و با شرایط جامعه از سوی دیگر، از ارکان مهم اسلامیسازی به ویژه در عرصۀ نظریههای علوم انسانی به طور کلی است که به نفی کلی آنها نمیانجامد، بلکه به بازسازی و انطباق با مقتضیات اسلام و شرایط خودی منجر میشود.
دانش، علوم انسانی، نظریهپردازی، اسلامیسازی، فرهنگ ایرانی- اسلامی الف) مقدمه دانش و معرفت در اساس نظام فرهنگی برای توصیف و تبیین جهان و شدن انسان در آن است.
اسلامیسازی نظریههای علوم انسانی ما برای درک حقایق زندگی انسان، انگیزهها و اهداف از یک سو و شدن انسان و برساختن جامعه از دیگر سو، نیازمند تحلیل بافتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگیای هستیم که در آن واقع شدهایم؛ زیرا تا درنیابیم، راه نمیتوانیم رفت و دریافتن، نیاز به دو نوع آگاهی دارد: آگاهی برای دریافت و چگونگی آن یا آگاهی روشی، مانند منطق و نیز خود دریافت.
این فاصله و مرز خطرناک بین نظر و عمل یا ذهنیت و عینیت، نه تنها مانع تعامل با نظریهها و اندیشههای گوناگون سیاسی و انطباق آنها با شرایط جامعۀ اسلامی ما شده، بلکه چون نوع نگاه غالب آنها در عرصۀ نظریهها به طور کلی معطوف به جغرافیای مکانی خاص؛ یعنی غرب و ایدئولوژی و فرهنگ خاص آن جغرافیا؛ یعنی تجدد و مدرنیته بوده است، لذا هم در عمل، تحقق نظریهها با مشکل عمومی مواجه شده و هم باعث ایجاد تزلزل در بنیادهای فکری ما شده و به نوعی اذهان افراد را دچار تعارض کرده است.
Tehran: Research Institute of Social and Cultural Studies Publications.