چکیده:
یکی از مسائل اساسی در فلسفة حقوق، «احترام به قانون» است؛ یعنی به چه ترتیب میتوان در شرایط عادی اطاعت از قانون را توجیه کرد؟ یا برعکس، آیا شرایطی وجود دارد که نافرمانی از قانون از لحاظ اخلاقی موجه باشد؟ برداشت عموم از دیدگاه افلاطون دربردارندة توجیه مقتدرانه و اطاعت بدون قید و شرط از قانون است، که فاقد مبنای عقلانی است. در نوشتار حاضر، ضمن نقد تفاسیر اقتدارگرایانه، اقتدار قانون از دیدگاه فضیلت اخلاقی بررسی میشود. در این دیدگاه، دلیل احترام شهروندان به قانون کسب فضایل اخلاقی است. در جایی که معلوم شود امکان ایجاد تعامل و برقراری گفتوگو، به منزلة پیششرط فضلیت اخلاقی، میان قانونگذاران و شهروندان وجود ندارد، گزینة نافرمانی از قانون مطرح میشود.
One central issue in philosophy of law is "respect to law": what arguments can be given، under normal circumstances، to justify obeying the law and conversely، are there any circumstances under which we are morally justified in disobeying? Typically، reading of Plato’s views includes an authoritarian and unquestionable obedience to law which are deprived of reasonable foundation. In this essay، the author criticizes cited interpretations and will try to investigate the authority of law from a virtue ethical perspective. In this recent view، citizens obey the law simply because it helps them to gain moral virtues. In those cases whereby citizens can’t construct a dialogue with law، they have civil disobedience option.
خلاصه ماشینی:
"حال در برابـر ایـن حکـم چـه بایـد کرد؟ آیا باید مطیع قانون بود و حکـم دادگـاه را لاجـرم پـذیرفت ؟ یـا اینکـه اطاعـت از قـانون دارای استثناست و وقتی که تبعیت از قانون رفتن به بیراهـه اسـت بایـد از اطاعـت آن سـر بـاز زد؟ افلاطون در کتاب جمهور و در «تمثیل غار»، آنجا که موضوع بازگشـت فیلسـوف بـه درون غار را مطرح می کند، با کنایه به مرگ سقراط می گوید: «وقتی فیلسوف بـا دیگـر زنـدانیان ، کـه از قید اسارت رهایی نیافته اند، راجع به بیرون از غار صحبت کند، آن ها در پاسخ می گوینـد کـه وی دیدگانش تباه شده است .
بـرای الزام به اطاعت از قوانین دلایل چندی وجود دارد: نخست آنکه اگر شـهروندان از قـوانین دولـت اطاعت نکنند و به اغلب بخش های آن احترام نگذارند، دولت نمی تواند وظایف خـود را بـه خـوبی انجام دهد؛ دیگر آنکه کسی که الزام به اطاعت در یک حکومت عادل را انکار می کند، در مقابـل کسانی که این الزام را برای خود درنظر گرفته اند و از قانون اطاعت می کنند، به طور غیرمنصفانه سوءاستفاده می کند.
اما نشانه ای وجود دارد که بایـد بـدان توجـه کـرد: آیـا شـهروندان در مـوقعیتی قـرار دارند تا قانون گذار را متقاعد کنند کـه بایـد قـوانین تغییـر کننـد یـا نـه ؟ وقتـی کـه سـازوکار مناسبی وجود نداشته باشد تا مستقیما به شهروندان اجازه دهد به بیان عـدم موافقـت خـود بـا قوانین بپردازندـ مثلا حق آزادی بیان یا حق راهپیمـایی وجـود نداشـته باشـدـ چنـین بـه نظـر می رسد که از درجۀ الزام اخلاقی برای اطاعت از قانون کاسته می شود."