چکیده:
توسعه اسلام در ایالت خراسان عهد اموی به عوامل متعددی بستگی داشت غازیان، مجاهدان، فقیهان، عارفان، متکلمان و زاهدان هرکدام به نوعی در گروش بومیان به دین جدید موثر بودند. حاکمان خراسان هم در این ارتباط هم تاثیر مثبت و هم تاثیر منفی داشتند برخی حاکمان عرب خراسان زمانی که به فکر تثبیت حکومت خویش بودند به فکر همدل شدن با بومیان و مسلمان نمودن اشراف و توسعه نفوذ خویش در بین رعایای نجبا بودند تا از این طریق هم متدینین را از خود راضی نمایند و خویشتن را طرفدار گسترش اسلام نشان دهند و هم ثغور قلمرو خویش را در برابر تهاجم ترکان بهتر حفظ نمایند و بر شورشهای احتمالی داخلی نیز بتوانند غلبه کنند از طرفی در مواردی نیز حاکمان منفعت طلب به جهت حس زیادهخواهی و ارجحیت درآمدهای اقتصادی بر رشد اسلام به اجبار از نومسلمانان جزیه میگرفتند و اصرار بر اهل ذمه بودن آنان داشتند و در این راستا بهانههایی میآوردند که باعث ارتداد بسیاری از نومسلمانان شدند و عملا تاثیر منفی در رشد اسلام داشتند.
Developing Islam was depended to many elements in Omavi Era in Khorasan. Natives were converted to Islam under influence of a great range of Qhazians، Mojahids، Faghihs، Arefs، Orators and Zahids. Also، Khorasan governor's palyed main role، some time positive and on the other time negative. Some hypocartically pretented to be a pure Muslim to unite with majority. These ones also used Islam to defend their land against Turkish attack and propaply domestic riots. On the other hands، some minor jobber governors made new Muslim paying high unfair impositions and taxes. The latters's unfaithfull finantial foreces was a negative element that made some new Muslims back to apostasy. In fact، they parctically prevented developing Islam in Khorasan.
خلاصه ماشینی:
حاکمان خراسان هم در اين ارتباط هم تاثير مثبت و هم تاثير منفي داشتند برخي حاکمان عرب خراسان زماني که به فکر تثبيت حکومت خويش بودند به فکر همدل شدن با بوميان و مسلمان نمودن اشراف و توسعه نفوذ خويش در بين رعاياي نجبا بودند تا از اين طريق هم متدينين را از خود راضي نمايند و خويشتن را طرفدار گسترش اسلام نشان دهند و هم ثغور قلمرو خويش را در برابر تهاجم ترکان بهتر حفظ نمايند و بر شورش هاي احتمالي داخلي نيز بتوانند غلبه کنند از طرفي در مواردي نيز حاکمان منفعت طلب به جهت حس زياده خواهي و ارجحيت درآمدهاي اقتصادي بر رشد اسلام به اجبار از نومسلمانان جزيه ميگرفتند و اصرار بر اهل ذمه بودن آنان داشتند و در اين راستا بهانه هايي ميآوردند که باعث ارتداد بسياري از نومسلمانان شدند و عملا تاثير منفي در رشد اسلام داشتند.
تلاش براي گسترش اسلام به جهت تثبيت حکومت ازطريق مسلمان نمودن اشراف غير از درآمدهاي اقتصادي، آنچه براي خلفا و امراي اموي اهميت زيادي داشت استقرار و تثبيت حکومتشان بود و براي نيل به اين مقصود گاه بر خلاف تعصب قبيله اي نخبگان قبايل مخالف را به کار ميگرفتند و يا از بسياري از کينه ها چشم پوشي مينمودند همچنين بخشش هايي را به بزرگان و اشراف داشتند تا بتوانند عوام مطاع آنان را نيز در اختيار داشته باشند و از اين راه با اشراف بومي ايالات انس ميگرفتند و در مواردي براي نيل به مقصود بزرگان بومي را مسلمان مينمودند و غيرمستقيم باعث گسترش و توسعه اسلام شده و خود را در ميان غازيان که در ايالات دوردستي چون خراسان و در مرزها و ثغورکم هم نبودند خوشنام ميساختند اين سياستي بود که در مرکز حکومت اموي دمشق هم اجرا ميشد و از همان ابتداي دوران اموي يکي از دلايل استحکام اقتدار معاويه هماهنگي وي با اشراف شام ١٩ و تا حدودي حتي با برخي از اشراف عراق بود.