چکیده:
جستار پیش رو برآن است تا تاثیر پستصهیونیسم را بهعنوان یک گفتمان انتقادی بر تحولات جامعه اسراییل مورد کنکاش قرار دهد. نویسندگان با استفاده از رویکرد انتقادی دیالکتیک نفی آدورنو بهدنبال نشانهروی به آن گرهگاههایی است که مدافع و پشتیبان نوع خاصی از مناسبات میان سوژه و ابژه هستند. در پاسخ به این پرسش که آیا اندیشه و جنبش پساصهیونیسم بهعنوان یک رویکرد انتقادی میتواند گسست اساسی در اندیشه صهیونیسم محسوب شود و تاثیر مخربی بر جامعه و رژیم اشغالگر اسراییل بگذارد، فرضیه این گونه مطرح شده است که برخلاف تصور برخی پژوهشگران، رویکرد انتقادی پساصهیونیسم نمیتواند چنین چالشی ایجاد نماید. این امر ناشی از دو مساله است: نخست اینکه از لحاظ شناختی و عملی، ماهیت اندیشه پساصهیونیستی چیزی فراتر از همسانی و فراتر از تناقض است؛ این امر با همبودگی تنوع خواهد بود؛ دوم عدم توجه گفتمان پستصهیونیستی به تغییر اجتماعی در متن صور تاریخی مشخص آن را به سمت تجرید از فرایند تاریخی و نفی انتزاعی سوق داده است.
خلاصه ماشینی:
"در مقابل این استدلال طرفداران تندروی صهیونیسم، بهویژه بنیادگرایان افراطی مذهبی بود و جناح راست درون حزب لیکود، برخی از نویسندگان و اندیشمندان اسراییلی بر این تأکید گذاشتند که از جنگ 1973 و تهاجم 1982 اسراییل به لبنان نشان داده است که صهیونیسم به هدف اصلی خود یعنی استقرار دولت یهود و تأمین امنیت آن دست یافته است و مسئلهای آن را به چالش نمیطلبد.
گرچه تاثیر شرایط و فرایندهای اجتماعی، همانگونه که بحث شد، بر ظهور رویکرد پساصهیونیسم آشکار است اما اینکه خود پستصهیونیسم بهعنوان یک گفتمان تا چه حد شرایط سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی جامعه اسراییل و محیط خاورمیانهای بهویژه کشمکش اعراب و اسراییل را تحت تاثیر قرار دهد، روشن نیست.
محقق بر آن است تا در چارچوب دیالکتیک نفی آدورنو و موانع تحقق رویکرد انتقادی آن به بررسی ابعاد مزبور بپردازد: در بعد نخست میتوان بر اساس واقعیات موجود در رابطه با گفتمان پستصهیونیسم، ماهیت و گونهشناسی آن به عملیاتی کردن فرضیه پژوهش پرداخت؛ دوم اینکه با تحلیل دامنه اثرگذاری گفتمانهای سیاسی بر فرآیندهای اجتماعی و قابل تحقق بودن پیشبینیها یا تحلیلهای آن در طول زمان، به دامنه گسترش نفوذ پستصهیونیسم در درون جامعه اسراییل و تاثیر آن بر جامعه مذکور را بررسی کرد.
گذشته از این در طول سالهای دهه 1990 و سالهای نخستین قرن بیستویکم تحولاتی در سطح جهانی و منطقهای رخ داده است که به نوعی خود گفتمان پستصهیونیستی را تحت تاثیر و تحتالشعاع قرار داده و دامنه اثرگذاری آن در جامعه و رژیم اشغالگر اسراییل و اصولا توجیه استدلالهای آن برای گذار از صهیونیسم را با مشکل مواجه ساخته است."