چکیده:
نویسنده سهگانه آرنت، بوردیو و آدورنو، علیرضا شایان مهر، استاد دانشگاه و جامعهشناس است. قصد او در سهگانه خویش آن بوده است تا پیرامون سه متفکر بزرگ جامعهشناسی، یعنی آرنت، بوردیو و آدورنو، به بحث، نقد و نظر بپردازد و مخاطب را از چندوچون آرا و نظرات آنها آگاه سازد. آرنت به انسان زحمتکش و همدردی با آنها توجه میکند و این توجه قابل ستایش است، اما انسان زحمتکش قربانی فراوانی و مصرف نشد، قربانی انباشت ثروت و توزیع نابرابر شد. بوردیو معتقد است که کلیگوییها و تحقیقات بدون نتایج قابل اجرا، مسئولان اجرایی را متقاعد نمیسازد. منطق کارکردهای اجتماعی باید به راهحل منجر شود، همانند آنچه بوردیو در مقابل نولیبرالیسم پیشنهاد کرده است. برجستهترین نکات در حوزه نقد و بررسی آرای آدورنو نیز این است که تفکر انتقادی مکتب فرانکفورت بهویژه تفکرات آدورنو متاثر از اندیشه مارکس است که در آن نقد بیعدالتی و نقد ازخودبیگانگی با متعهدبودن به مبارزه با سلطهگری و ظالم میسر است و همچنین جسارت افشاگری، در نقد نهفته است.از نکات مهم دیگر در کتاب آرنت، انتقادهای آرنت به مارکس است. مارکس آگاهانه مفاهیم سنتی مانند مقولههای مذهب، سیاست و متافیزیک را معکوس کرده و زیر سوال برده و تاریخ غرب را با گسست روبهرو کرده است. از دل این آشفتگی ذهنی، توتالیتاریسم و حکومتهای سلطهگر جدید ظاهر شده است. همچنین در کتاب بوردیو به رویای علوم اجتماعی اشاره شده است که طی آن عنوانشده سرمایهداری افسارگسیخته است و جنبش چپ با ایستادگی در مقابل نولیبرالیسم و جهانیشدن باید در مقابل بیعدالتی موضع بگیرد.
خلاصه ماشینی:
برجستهترین نکات در حوزۀ نقد و بررسی آرای آدورنو نیز این است که تفکر انتقادی مکتب فرانکفورت بهویژه تفکرات آدورنو متأثر از اندیشۀ مارکس است که در آن نقد بیعدالتی و نقد ازخودبیگانگی با متعهدبودن به مبارزه با سلطهگری و ظالم میسر است و همچنین جسارت افشاگری، در نقد نهفته است.
در حوزۀ جامعۀ تودهای باید گفت که پاداشگرفتن، دستمزد دریافتکردن، یا تحسینشدن از سوی جامعه جهت رفع نیازهای مشترک، بهتدریج حیطۀ عمومی رادر بر گرفته است؛ جهان مشترکی از انسانها یا اشیای مشترک و پاداشهای مشترک را شکل داده است.
با مرگ فرامحسوس در جهان مدرن آیا جهان محسوس را نیز نفی نکردهایم؟ شایانمهر سپس به مفهوم «حیطۀ عمومی» میپردازد و طی آن عنوان میشود که حوزۀ عمومی مکانی برای عرصۀ عمومی دین مهیا کرده است و مکانهایی مانند کلیسا را در این حیطه درنظر گرفته است.
۳- آرنت حیطۀ خصوصی را با خانه، زن، خانواده، مکان و نفع مشترک اعضا توصیف کرده است؛ اما هنگامیکه آرای مارکس را نقد میکند میگوید که مارکس نیز نابودی دولت را در عالیترین مرحلۀ حیات اجتماعی بهگونهای تصویر کرد که خصوصیبودن را به کل سرزمین تبیین کند.
بحث مارکس نه حیطۀ خصوصی، بلکه مالکیت خصوصی است که ارتباطی به خانه، مکان، اعضای خانواده و روابط بین آنها، تنهایی افراد و اینکه در جهان مدرن این حیطۀ خصوصی صدمه خورده است و انسان تنها و گوشهگیر شده است (از آرنت)، ندارد.
شایانمهر در حوزۀ بررسی و نقد آرای آدورنو نیز به مواردی از این قبیل اشاره میکند: ۱- تفکر انتقادی مکتب فرانکفورت بهویژه تفکرات آدورنو متأثر از اندیشۀ مارکس است.