چکیده:
واقعة عاشورا و شهادت حسین(ع) و یاران عاشق و بلاجو و فداکارش چنان باعظمت و باارزش بود که نمیتوانست از دید صاحبان فکر و ذوق پوشیده ماند، مولوی نیز که در موضوعات و وقایع گوناگون به انگیزههای مختلف اخلاقی و عرفانی تامل میکرده و درس و معرفت میاندوخته و درنهایت آن تجارب و درسها را به طالبان و مشتاقان عرضه میداشته است، بهرغم اختلاف در مذهب، از تامل و معرفتآموزی در این واقعه غافل نمانده و بارها از امام حسین(ع) و واقعة جانگداز عاشورا یاد کرده است. در این نوشته پس از بیان عوامل و انگیزههای مختلف مولوی در پرداختن به این واقعة یگانه، دو مورد مشخص و مفصل از نگاه خاص و عرفانی مولوی به واقعة مذکور که در مثنوی و دیوان بازتاب یافته، بررسی میگردد و برداشت و تحلیل تازهای از آنها ارائه میشود، و درنهایت تبیین میشود که نگاه خاص و معرفتمدار مولوی، درعین غرابت و تازگی نسبی خود، از برخی برداشتهای درونمذهبی (شیعی) که صبغة عرفانی و اصلاحی دارد، چندان بیگانه و یا بینصیب نیست.
خلاصه ماشینی:
خفته بودستید تا اکنون شماروح سلطانی ز زندانی بجستچون که ایشان خسرو دین بودهاندسوی شادروان دولت تاختندروز ملک است و گش و شاهنشهیور نیی آگه برو بر خود گریبر دل و دین خرابت نوحه کنور همیبیند چرا نبود دلیردر رخت کو از می دین خرمیآنکه جو دید آب را نکند دریغ که کنون جامه دریدید از عزاجامه چه درانیم و چون خاییم دستوقت شادی شد چو بشکستند بندکنده و زنجیر را انداختندگر تو یک ذره ازیشان آگهیزانکه در انکار نقل و محشریکه نمیبیند جز این خاک کهنپشت دار و جان سپار و چشم سیرگر بدیدی بحر کف کو کف سخیخاصه آن کو دید آن دریا و میغ (مثنوی، دفتر6، ابیات:805-795) بررسی و تحلیل داستان در نکاتی که در این داستان از زبان شاعر گفته میشود نوعی همدلی ازسوی مولوی دیده میشود، و چنانکه بر آگاهان مثنویشناس پوشیده نیست، صاحب مثنوی غالبا افکار و اندیشههای خود را از زبان قهرمانان داستانهایش حکایت و روایت میکند6 و این کار را با دخل و تصرف بسیار در متن داستان عملیتر میسازد، چنانکه در بسیاری مواضع از نوع بیان مولوی، که سبک ویژة اوست، به آسانی نمیتوان بین گفتار شخصیت داستانی، و گفتار و بیان راوی آن تفکیک قائل شد.
مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است (مثنوی، دفتر5، بیت:9) غزل مورد بحث بیشک از جناب مولوی است؛ چرا که در همة نسخههای کلیات شمس وارد شده و نیز محققی در انتساب آن تردید نکرده است، و هم از دید علم سبکشناختی، یعنی از دیدگاههای مختلف زبانی، ادبی و محتوایی با سبک او در غزلهای دیگر و همچنین با ابیات مثنوی هماهنگی، همسویی و تناسب ظاهری و باطنی دارد.