چکیده:
حکمای مشائی به دوگانگی نفس و بدن معتقد بوده و درمقابل، در حکمت متعالیه، سخن از یگانگی نفس و بدن است. نوشتار پیشرو نگاه اهل معرفت به این مسئله را بررسی کرده و نشان میدهد که عارفان، قرنها پیش از صدرالمتالهین، یگانگی نفس و بدن در وجود انسانی را باور داشتهاند.افزونبر تصریحاتی که از آنها در این موضوع بهجا مانده است، بسیاری از مبانی و اصول عرفان نظری نیز مبنای یگانگی نفس و بدن را مورد تاکید قرار میدهد. کون جامع بودن وجود انسانی، آفرینش او بر صورت الهی و با دو دست حق متعال، احدیت جمع وجود انسانی بین روح و بدن، تطابق نسختین و مقام خلافت الهی انسان، برخی از این مبانی عرفانی است که مبتنیبر مسئلة یگانگی نفس و بدن میباشد. نوشتار پیشرو به بررسی چگونگی تلازم هرکدام از مبانی مزبور با یگانگی نفس و بدن میپردازد.
خلاصه ماشینی:
کون جامع بودن وجود انسانی، آفرینش او بر صورت الهی و با دو دست حق متعال، احدیت جمع وجود انسانی بین روح و بدن، تطابق نسختین و مقام خلافت الهی انسان، برخی از این مبانی عرفانی است که مبتنیبر مسئلة یگانگی نفس و بدن میباشد.
النشأة الإنسانیة بجمیعها لیل و فی الثلث الآخر منها یکون النزول الإلهی لینیله أجزل النیل و لم یکن الثلث الأخیر إلا الروح المنفوخ الذی له الثبات و الرسوخ و العلو علی الثلثین و الشموخ فالثلث الأول هیکله الترابی و الثلث الثانی روحه الحیوانی و الثلث الأخیر به کان إنسانا و جعل الباقی له أعوانا5 (ابنعربی، بیتا، ج4 : 344) عبارت فوق بهخوبی گواه بر این مدعاست که در نگاه ابنعربی، انسان مجموعهای نیست که از ضمیمه کردن روح و بدن بیگانه از آن، حاصل آمده باشد، بلکه انسان حقیقتی واحد و دارای سه ثلث و سه مرتبة مترتب بر هم است، ازاینرو حقیقت واحدة انسانی را بهلحاظ سه مرتبة اصلی آن، به شب -که یک حقیقت واحده است - و سه مرتبة آن تأویل میبرد.
12 بنابراین در نگاه اهل معرفت، تکثر ظاهری و ابتدایی که بین ظاهر و باطن انسان - یعنی بین بدن و روح او- و یا میان قوا و صفات متکثر او دیده میشود، همه در قالب احدیت جمع انسانی است و وجود انسانی بهگونهای است که با حفظ ویژگی احدیت خود، جامع این کثرات ظاهری نیز هست و همانطورکه محقق کاشانی تصریح میکند، این کثرت، بههیچروی منافاتی با احدیت حقیقت انسانی ندارد (رک: کاشانی، 1370: 67).