چکیده:
واژة «دور» در عروض قدیم به کار رفته ، اما دربارة اوزان دوری بحث نشده است . در عروض جدید، اصطلاح «اوزان دوری» به گروهی از اوزان متناوب الارکان اطلاق میشود که قرارگرفتن هجای کشیده به جای هجای بلند در انتهای نیم مصراع ، خللی در وزن آن ایجاد نمیکند و شاعر مجاز است در نیم مصراع این اوزان ، همانند پایان مصراع ، از هجای کشیده به جای هجای بلند استفاده کند. تعریف وزن دوری ، شرایط و ویژگیهای آن همواره محل اختلاف صاحب نظران علم عروض بوده است . در این مقاله ضمن بررسی اصطلاح دور در موسیقی و عروض قدیم و تبیین شرایط اوزان دوری، تحلیلی انتقادی از ویژگی - های اوزان دوری و تفاوت آن با دیگر اوزان متناوب الارکان ارایه میشود. در ادامه ضمن تعریف دو مشخصه «دورة تناوب » و «مدت سکوت در نیم مصراع » برای اوزان شعر فارسی، منشاء اختیار شاعری در اوزان دوری بررسی و دربارة وجه تمایز اوزان دوری و غیردوری بر اساس این دو مشخصه بحث میشود.
خلاصه ماشینی:
مطابق این تعریف ، همۀ اوزان متناوب الارکان ١ که به دو پارة متشابه تقسیم میشوند، جزء اوزان دوریاند و بر اساس اختیارات شاعری، در این اوزان ، پایان نیم مصراع در حکم پایان مصراع است ؛ به عبارت دیگر، در پایان نیم مصراع این اوزان نیز میتوان به جای هجای بلند، هجای کشیده آورد؛ در حالی که شاعران بزرگ فقط در معدودی از اوزان متناوب الارکان که دو پارة متشابه دارند، این اختیار را به کار گرفته و در دیگر موارد کاملا الگوی وزنی را رعایت کرده اند؛ بنابراین ، اوزان دوری زیر مجموعۀ اوزان متناوب الارکان با دو پارة متشابه اند و نه برابر آن .
در میان ٨ الگوی وزنی جدول ٢ مدت زمان دورة تناوب اوزان غیردوری از اوزان دوری بیشتر است ؛ زیرا ارکان عروضی این اوزان کامل است ؛ بنابراین ، در این اوزان پس از یک دورة تناوب اشباع شده به مکث و وقف میرسیم و طبیعی است که این اوزان هیچ کشش اضافه ای را نپذیرند؛ به همین دلیل ، اگر در انتهای نیم مصراع نخست این اوزان به جای هجای بلند، یک هجای کشیده قرارگیرد، امکانی برای تلفظ هم خوان انتهایی هجای کشیده نخواهد بود، در غیر این صورت ، شعر از موزونیت میافتد؛ برای مثال ، به ابیات زیر توجه کنید: هستی و نیستی چو شمع پرتوی از خیال توست با شب من تو آمدی با سحرم تو میروی (بیدل دهلوی، ١٣٦٨: ١١٧٥) نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را (شهریار، ١٣٧٣، ج ١ : ٩٨) آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید (سایه ، ١٣٧٨: ١٢٨) اگرچه در پایان نیم مصراع نخست این ابیات از هجای کشیده به جای هجای بلند استفاده شده است ، از آنجا که اوزان «مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن »، «فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن » و «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن » اوزانی غیردوریاند و دورة تناوب آنها اشباع شده است ، در هنگام خواندن ، عملا باید واژة «شمع » در بیت نخست ، واژة «خواند» در بیت دوم و واژة «آتش سوار» در بیت سوم را به ترتیب «شم »، «خوان » و «آتش سوا» تلفظ کرد تا شعر از وزن عروضی خارج نشود.