چکیده:
یکی از مباحثی که در سلسله تعالیم عرفانی مطرح شده مسئله ختم ولایت و «خاتم الاولیاء» و نیز تعیین مصداق آن است که در این راستا، هم مذهب شیعه و نیز عرفای شامخ تشیع بدان پرداخته اند و هم عرفایی همچون شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی، حال در پی همین موضوع سعی شده رویکرد دو تن از بزرگان شیعه (سید حیدر آملی و امام خمینی) با دیدگاه ابن عربی مورد بررسی تطبیقی قرار گیرد مبنی براینکه هریک از دو طرف چه کسی را و به چه دلیل مصداق خاتم ولایت می دانند و نیز در همین راستا روشن شود به چه میزان روح تفکر شیعی در تعالیم ابن عربی سریان دارد و از این طریق نقاط اشتراک و افتراق آن روشن گردد.
The issue of termination of prophethood and Khatam ul Awliya (Seal of the Saints)، as well as applicability of the title are among major discussions in theosophic teachings. This has been studied both by Shia theosophists and by such Sufi mystics and philosophers as Sheikh Akbar Mohi-ud-Din Ibn-e-Arabi. In this paper، we intend to compare and contrast the views of two great Shia scholars (Seyed Heidar Amoli and Imam Khomeini) with Ibn Arabi’s opinions based on the views of either side on who shall be designated as Khatam ul Awliya and why? It is also to determine how far Ibn Arabi’s teachings have been inspired by the essence of the Shia school of thought، in order to clarify the similarities and differences.
خلاصه ماشینی:
اصلاح سوم ١٣٩٤/٤/٢٣ 77 حاصل آنکه سید حیـدر آملـی رجـوع نبـوت مطلقـه و مقیـده و ولایـت مطلقـه و مقیـده را بـه «حقیقت محمدیه » میداند که اصالتا واجد این کمالات است و غیر او به حکم وراثـت از او واجـد آن میشوند و تمامی انبیا و اولیا مظاهر نبوت و ولایت او هستند و هریک از نبوت و ولایـت اول و آخری دارد و بر این اساس سلسله انبیا و اولیا نیز اول و آخری دارد لذا همان طور که نبـوت مقیـده اول و آخری دارد که مخصوص به حضرت آدم و عیسی ــ علیهم السلام ــ است ولایت مقیده نیـز اول و آخری دارد که به اتفاق اکثر مشایخ مخصوص به شیث بن آدم و امام مهدی (ع ) است ، و سید حیدر بر خلاف ابن عربی معتقد است که ولایت مطلقه مخصوص حضرت علی (ع ) است نه حضرت عیسی و ولایت مقیده مختص حضرت مهدی (ع ) است نه خود ابن عربی، و در ادامـه مطلـب اذعـان میدارد که این سخن ابن عربی را به سه روش عقل و نقل و کشف میتوان رد کرد، اما از نظر نقل آنچه که بتواند ادعای ابن عربی را ثابت کند وجود ندارد بلکه ادله خلاف این مطلـب اسـت ؛ زیـرا آنچه از نبی اکرم رسیده است این است که : حضرت عیسی (ع ) هنگامی که از آسمان نزول میکند، تابع حضرت مهدی (ع ) بوده و به شریعت جد ایشان حکم میکند، تابع نیز قطعا از متبـوع مـن حیـث متبوع کوچک تر است ، چنانکه ابن عربی در «فص شیثی» گفتـه اسـت ، سـر نـزول حضـرت عیسـی هنگام ظهور حضرت مهدی (ع ) از نظر الهیون این است که کمـال ولایـت حضـرت عیسـی موقـوف است به پیشگاه حضرت مهدی و استفاده از وجود آن حضرت ، همان طور که کمال نبوت حضرت عیسی موقوف به ظهور شریعت حضرت محمد(ص ) است ، و اگر غیر از این بود فعل خداوند حکـیم با انزال عیسی کار عبثی بود در حالی که خداوند از کار عبث منزه است ، حضرت مهدی (ع ) محتـاج به عیسی نیست ؛ زیرا در جمیع امور وجه کامل دارد در حالی که عیسی (ع ) در تکمیل ولایـت خـود یا چیزهایی که دخیل در آن است به حضرت مهدی (ع ) احتیاج دارد؛ بنابراین اکمل متبـوع اولـی بـه خاتمیت ولایت است تا غیر، این ادله برای اثبات ولایت حضرت مهدی (ع ) بوده است تـا چـه رسـد به حضرت علی (ع ) که افضل از حضرت مهSدGیA(ع M) اRسOت N،O اما به یـک معنـی خـاتم ولایـت مقیـده بـه کسی میگویند که افضل از او در امت اسلامی نمیباشد اگر چـه اوصـیای محمـدیین افضـل از او میباشند، خاتم ولایت مطلقه را در بین ائمه به کسی اطلاق مینمایند کـه در بـین ائمـه از او افضـل نباشد مثل حضرت علی (ع ) که به حسب باطن ولایت ، افضل از دیگران است (آملی ١٣٥٢: تمهیـد سـوم از ابتدای قاعده اول ؛ ر.