چکیده:
یکی از مباحثی که مرتبط با بحث عدل می باشد، گفتگو از شرور و بلایایی است که در حیات آدمی به چشم می آید. چگونگی ارتباط این دو با هم پهنه ای از آراء و نظرات گوناگون را پیش روی هر محققی می نهد. در این مکتوب ابتدا رایج ترین نظرات در این رابطه که غالبا از سوی فلاسفه و عرفا اظهار شده اند بیان و سپس به بررسی و نقد آنها پرداخته شده است. نگارنده بر آن است که به دور از توجیهات ارائه شده در اینگونه نظریات و برگشت به پله نخستین فهم که حجت بر بندگان است و همچنین رعایت معانی واژه ها، می توان به بیان رابطه ای موجه از عدل الهی و شرور و بلایای موجود در عالم هستی دست یازید. در این راستا آیات و روایات نیز توضیح داده می شود.
one of the topics related to justice of God is about disasters which human beings face during their life time. The relationship between them opens a wide range of ideas and opinions in from of any researcher. In this article، the most frequent opinions in this regard which are mostly expressed by philosophers and mystics are evaluated. The author tries to skip the fabricated justifications of these theories and return to the first step which is Hujjat (proof of God for His servants)، and observing the meaning of words to find an understandable relationship between justice of God and disasters. To this end، verses of Quran and traditions have been explained as well.
خلاصه ماشینی:
"از دیدگاه فلاسفه، خداوند یک نظام علی و معلولی در طبیعت پدید آورده است و دیگر به جزئیات کار ندارد، لذا این شرهای قلیل، از دست خداوند خارج است و گریزی هم از وجود آنها نیست؛ چرا که اگر خواهان خیر کثیر هستیم، این شرور اندک هم لازمه آن هستند.
این خدای خود ساخت فلاسفه است که چون علت العلل است، سر نخ در دستش است، اما دیگر از سر نخ به بعد غافل و بیخبر است؛ در حالی که خدای واقعی از ریز و درشت امور موجودات آگاه و بصیر و خبیر است؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: ما تسقط من ورقة إلا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الأرض و لا رطب و لا یابس إلا فی کتاب مبین (انعام، 59) دانهای در ظلمات زمین نیست مگر اینکه خداوند متعال از آن خبر دارد.
توجه به مثالهایی که در ادامه میآید بهتر میتواند ما را در درک این مطلب یاری رساند: ـ آنگاه که مادر حضرت موسی7 به امر الهی، فرزندش را به آب سپرد جناب جبرئیل برای اینکه ایشان از اندوه فارغ شوند برایشان واقعهای بدین شرح را تعریف نمودند که کشتیای در دریا بود و توسط طوفانی در هم شکسته شد و تمام سرنشینانش غیر از یک بچه از بین رفتند، به موج دستور دادیم که آزارش نکن، بحر را گفتیم که طوفانش نکن.
برای بندة مؤمن، نگاه به ابتلائاتی که بر دیگران وارد آمده نیز، همین نتیجه یعنی انجام وظیفه را برای او به ارمغان میآورد؛ زیرا وقتی به گرفتاریهای دیگران بنگرد، اولا هیچ حکمی در مورد عذاب یا نعمت بودن آنها نمیکند، چرا که از مقدرات الهی بیخبر است و لذا مجوز شرعی و عقلی برای این کارش ندارد."