چکیده:
ابزارانگاری در علم به دیدگاهی اشاره دارد که نظریه های علمی را چیزی جز ابزاری برای پیش بینی نمی داند. برخی رد پای این دیدگاه را در آثار افلاطون و ارسطو جست وجو کرده اند؛ اما غالبا پیشگامان این نظریه را کشیشانی می دانند که برای دفاع از آموزه های دینی، به اندیشه فرضیه انگاری گزاره های علمی روی آوردند. جرج بارکلی و پی یر دوهم را می توان از مدافعان این دیدگاه به شمار آورد. بیشتر ابزارانگاران جدید تنها در واژه های نظری (ترم های تئوریک) این رویکرد را برمی گزینند و قانون های علمی را ابزاری نمی دانند. ابزارانگاری با بسیاری دیگر از مکاتب علمی فلسفی (مانند پوزیتیویسم، قراردادگرایی، پراگماتیسم و مکتب تحلیل زبانی) پیوند نزدیکی دارد و میان آنها دادوستد هایی برقرار است. برخی با تمسک به این نظریه، تعارض ظاهری میان علم و دین را به این گونه بر طرف می کنند که گزاره های علمی (برخلاف آموزه های دینی) اساسا از واقعیتی حکایت نمی کنند.
Instrumentalism (in the science) refers to a view that considers scientific theories as nothing more than instruments for prediction. Sometimes the traces of this attitude have been searched in the writings of Plato and Aristotle; but mostly the pioneers of the theory have been thought to be the priests who regarded the scientific propositions as mere hypothesis، in order to defend religious doctrines. George Berkeley and Pierre Duhem، among others، can be accounted the defenders of this view. Most of the new instrumentalists choose this approach only in theoretical terms; they do not regard scientific laws as instrumental. Instrumentalism has close relationship with many other scientific schools of philosophy (like positivism، conventionalism، pragmatism، and linguistic analysis school) and they have bargain with each other. Some people resorting to this theory، resolve the apparent conflict between science and religion by saying that the scientific propositions (as opposed to religious doctrines) represent no reality at all.
خلاصه ماشینی:
برخي با تمسک به اين نظريه ، تعارض ظاهري ميان علم و دين را به اين گونه بـر طـرف ميکننـد کـه گزاره هـاي علمي (برخلاف آموزه هاي ديني) اساسا از واقعيتي حکايت نميکنند.
(Kukla,1998,p8; Harré, 1992, p88; Bynum,1988, p209; Rescher,2010, p125) بر اين اساس ، به جاي پرسش از وجود الکترون بايد به اين نکته بپردازيم که «کلمۀ الکترون در ساختمان نظريه ها چه معنا و منزلتي دارد» (باربور، ١٣٦٢: ٢٠٠؛ همچنين ، رک: کارنـاپ ، ١٣٧٣: ٣٧٩؛ پوپر، ١٣٧٠: ٦٣؛ هسه ، ١٣٧٢: ٢٧؛ سروش ، ١٣٧٩: ١٧٤؛ ملکيان ، ١٣٧٧، ج ٤: ٢٣٩-٢٤١؛ گلشني، ١٣٦٩: ٢٢٠).
) جست وجو کرده اند (رک: پوپر، ١٣٦٨: ١٢٣؛ ٧-٥ pp ,١٩٦٩ ,Duhem)؛ اما غالبا پيشگامان اين نظريه را کشيشاني ميدانند کـه بـراي دفـاع از آموزه هـاي دينـي، بـه انديشۀ فرضيه انگاري گزاره هاي علمي روي آوردند و با فروکاستن از منزلت علم ، عـزت و سربلندي دين را طلبيدند.
Foscarini گفتني است که هرچند بلارمين فرضيه انگاري نظريه هاي علمي را براي برقراري سـازش ميان علم و کليسا کارساز ميداند؛ خود اعتقاد قلبي به آن ندارد (پوپر، ١٣٦٨: ١٢١)؛ چنانکه در ادامۀ نامۀ پيشين بر اين نکته تصريح ميورزد که اگر دليلي واقعي ميداشتيم که زمين بـه گرد خورشيد ميچرخد، بايد در تفسير کتاب مقدس درنگ بيشتري کنيم و به ناتواني خـود در فهم آن اعتراف کنيم (کوستلر، ١٣٦١: ٥٣٩).
(Berkeley, 1993, p 265 ابزارانگاري در فلسفۀ علم معاصر در سده هاي اخير، مکتب ابزارانگاري هواداران فراواني داشته است (براي آشنايي بـا برخـي از ابزارانگاران ، رک : جيمـز، ١٣٧٠: ٤٧؛ پـوپر، ١٣٦٨: ١٢٢؛ همـو، ١٣٧٠: ٤٠-٤١؛ بـاربور، ١٣٦٢: ٢٠٠).