چکیده:
ساختار داستان فریدون بیان گر این است که فردوسی آن را با اصلی دوانگاری ولی با شکلی پادشاهی- داستانی پرداخته است . تامل در ژرف ساخت داستان نشان میدهد که فریدون بر پایه سرشتی دوقطبی، یعنی بعد اهورایی و بعدی اهریمنی چون آیین زروانی که زروان را پدیدآورنده اهورا و اهریمن میداند، قرار دارد. سرشت اهورایی او نورانی، عدالت خواه ، خردگرا و صلح طلب است که بعدها به ایرج و آن گاه منوچهر که در واقع پایان دهنده عصر اهریمنی سلم و تور است ، منتقل میگردد؛ اما بعد اهریمنی فریدون که به ظاهر بعدی فروخفته و خاموش است ، ناگهان در موقعیت سنجش فرزندان بعد از بازگشت از سرزمین یمن ظهور مییابد. این سرشت اهریمنی او که به شکل اژدها نمود پیدا میکند، با صفاتی چون حرص و آز، نابکاری، نابخردی، تباهی و آشفتگی، در سلم و تور متبلور میشود.
خلاصه ماشینی:
-تقسیم جهان ، دوره فروکاستن خوی اهریمنی فریدون ، تکوین و ادامه آن در سلم و تور با وجود اینکه در تاریخ بشر بسیاری از خاندان های شاهی صرفا به خاطر جانشینی و یا نوع فرمانروایی از بین رفته اند، ساختار این داستان روندی آگاهانه از دو اصل متمایز از هم است که حکیم فردوسی به طرزی هوشمندانه با بیان صفات و رفتار و گفتاری که بین سه فرزند فریدون رفته ، بدان پرداخته است .
» (زادسپرم ١٣٦٦: ٦٥) چه بسا که فریدون به دلیل اشراف وجودی و درک عمیق بر جنبه های نابودکنندگی آز، بیدرنگ پس از دریافت اندیشه سلم و تور آنان را از چنین خویی بر حذر می دارد و بر حالت آنان از روی تأثر چنین می گوید: به تخت خرد برنشست آزتان چرا شد چنین دیو انبازتان بترسم کـه در چنگ این اژدها روان یـابد از کالبدتان رها (فردوسی ١٣٨٦، ج ١: ١١٤) منوچهر عنصر تکامل دهنده سرشت اهورایی فریدون و ایرج در نگاه و باور مزدیسنا، جهان میدان نبرد مداوم خوبی و بدی است ؛ به همین دلیل دین زرتشت «آحاد بشر را جهت تضعیف ارواح بد به انجام دادن اعمال خوب دعوت نموده است .
بخش داستانی مربوط به تقسیم جهان ، کانونی است که میتوانیم به روشنی دریابیم فریدون از این جا به بعد از بعد اهریمنی خود کاملا دورافتاده است و تماما سرشت اهورایی خود را مراقبت میکند، و به همین دلیل رودروی سلم و تور می ایستد و از ایرج حمایت میکند.