چکیده:
آدمی از ابتدای خلقت تاکنون، به دنبالی راهی برای شناخت آفریدگار بوده است . ظهور و گسترش مکتب های مختلف عرفانی نشاندهنده این نیاز بشری است . ایران از دیرباز، مهد فرهنگ و عرفان بوده و ادبیات ما همواره از غنای کافی برای پاسخ گویی به این نیاز برخوردار بوده است ، اما بازنگری آموزههای عرفانی و بیان آنها به نحوی که با زبان و درک انسان امروزی هماهنگ باشد، ضروری است . تعالیم مولانا منبع الهام اندیشمندان بسیاری در سراسر جهان بوده است و ردپای آموزههای او را می توان در بسیاری از جنبش های معنوی معاصر یافت . در این مقاله ، کوشش شده است آموزههای عرفانی مولانا با دیدگاههای اشو مقایسه و وجوه مشترک آنها بررسی شود. حاصل این پژوهش این است که بسیاری از آموزهها و تعالیم عرفانی اشو، به شکل سنتی ، در عرفان اسلامی مولوی وجود دارد؛ تعالیمی که انسان امروزی را به سرچشمه زلال معنویت هدایت می کند و او را با اندیشه های متعالی عرفانی سیراب می سازد.
خلاصه ماشینی:
حاصل این پژوهش این است که بسیاری از آموزهها و تعالیم عرفانی اشو، به شکل سنتی ، در عرفان اسلامی مولوی وجود دارد؛ تعالیمی که انسان امروزی را به سرچشمه زلال معنویت هدایت می کند و او را با اندیشه های متعالی عرفانی سیراب می سازد.
اشو آثار مکتوبی از خود به جای نگذاشت ، اما سخنرانی های او که دوستدارانش آنها را مکتوب کردند، در شمار پرفروشترین آثار ادبی عرفانی قرار گرفتند؛ ازجمله این آثار که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است ، می توان به این موارد اشاره کرد: اینک برکه ای کهن ؛ عشق ، رقص زندگی ؛ فقط یک آسمان؛ راز؛ و آنگاه نبودم؛ تانتارا؛ الماسهای اشو؛ زوربای بودایی ؛ زبان فرشتگان ؛ و شورشی .
با نگاهی گذرا به این اصول و فرمانها باید اذعان داشت که بسیاری از این موارد در عرفان اسلامی - ایرانی ما وجود دارد و آنها را در آثار مولوی نیز می توان یافت ؛ تعالیمی که اگر با نگاه نو و امروزی بیان شوند، به دلیل قدمت و غنای فرهنگی و داشتن پشتوانه های دینی ، بسیار مقبولتر از این موارد هستند و شاید یکی از دلایل عدم گسترش چشمگیر این نوعرفانها در ایران، در مقایسه با کشورهای غربی ، همین نکته باشد که فرهنگ ما نه تنها از این موارد به دور نبوده، بلکه بدین لحاظ غنی تر و پربارتر نیز بوده است .