چکیده:
نصیحةالملوک از جمله آثاری است که غزالی در پایان عمر و پس از ترک بغداد نوشته است. این کتاب در حقیقت نصیحتنامهای در پاسخ سنجر سلجوقی است که بیشترین مایههای آن به ویژه در باب اول (در عدل و سیاست و سیرت ملوک) لطایف و نکات عبرتآموز برگزیده شده از منابع کهن در لباس تمثیل و توصیف است تا نتایج دادگری و عواقب ستمگری را مشخص کند و در تلطیف عواطف و کاهش خشونت شاهان سلجوقی مؤثر افتد. نویسندهی مقاله کوشیده است با استفاده از متون معتبر کهن ضرورتهایی را بیان کند و ضمن نشان دادن گسترهی آثار ادبی و اخلاقی بهرهگیری غزالی را هم از این آثار مشخص نماید.
خلاصه ماشینی:
"از آن جمله ابن قتیبه، مسکویهی رازی، مسعودی، ثعالبی نیشابوری، ابوحامد کرمانی، ابوالقاسم کاشانی، حمدالله مستوفی در آثار خویش، و فرزانگان اهل طوس در کتب اخلاقیات خود ـ خواجه نظامالملک در سیاستنامه، غزالی در نصیحةالملوک، خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری و اخلاق محتشمی (و شاعران طوسی: دقیقی، فردوسی، اسدی در سرودههایشان) ـ خلفا، سلاطین و فرمانروایان را با گفتارهای سنجیده و دلنشین به اشاعهی عدل و رعیت پروری و داد و دهش ترغیب نمودهاند، و با نقل روایات و داستانهای کهن، وقایع تاریخی عبرتآموز، از نتایج ستمگری، و نیز دادگری سلاطین، خلیفگان و حکمرانان قدیم، توجه آنان را به تناسب بین میزان عدالت حاکم بر جوامع با اثرات آن بر نعمات و برکات حاصل از زراعت جلب کردهاند.
وی با نگاهی به زندگانی شاهان باستانی ایران، با یادآوری این نکته که «خدای تعالی پادشاه همهی شاهان است» در باب دادگری این شهریاران با کیش زرتشتی (مغان) سخن گفته و نوشته است: اندر تاریخها چنین است که: چهار هزار سال این عالم را مغان داشتند، و [ادارهی] مملکت اندر خاندان ایشان بود، و از بهر آن بماند که میان رعیت عدل کردندی، ورعیت را نگاه داشتندی؛ و اندر کیش خویش جور و ستم روا نداشتندی، و جهان به داد و عدل آبادان کردند.
] و پادشاه وقت و زمانهی ما بدین سیاست و هیبت باید، زیرا که این خلایق امروزینه، نه چون خلایق پیشیناند، که زمانهی بیشرمان و بیرحمتان است؛ و نعوذ بالله اگر سلطان اندر میان ایشان ضعیف و بیقوت بود بیشک ویرانی جهان بود، و به دین و دنیا زیان و خلل رسد؛ و جور سلطان، فیالمثل صدسال، چندان زیان ندارد که یک سالهی جور رعیت بر یکدیگر، و چون رعیت ستمکار شوند ایزد تعالی برایشان سلطان قاهر گمارد» (غزالی، همان، 2-131)."