چکیده:
تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش رسانه در رفتارهای تغذیهای به انجام رسیده است. روش پژوهش، پیمایشی است و جامعه آماری آن تمام شهروندان بالای 15 سال ساکن شهر تبریز هستند. حجم نمونه برابر با 483 نفر و شیوه نمونهگیری، نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای است. نتایج تحقیق نشان میدهد محاسبه ضریب همبستگی پیرسون بین متغیر میزان تماشای تبلیغات رسانه و رفتار تغذیهای در سطح اطمینان 99 درصد معنیدار و معکوس است. همچنین میزان ضریب همبستگی محاسبه شده بین متغیر میزان اعتماد به تبلیغات رسانه و رفتار تغذیهای در سطح اطمینان 95 درصد معنیدار و معکوس است. در مقابل میزان همبستگی محاسبه شده بین متغیر میزان تماشای برنامههای مختلف رسانه و رفتار تغذیهای غیرمعنیدار است. در بررسی میزان تفاوت رفتار تغذیهای پاسخگویان از لحاظ متغیرهای زمینهای (سن، وضعیت اشتغال، سطح تحصیلات، وضعیت تاهل و طبقه اقتصادی) میتوان گفت رفتار تغذیهای پاسخگویان از لحاظ متغیرهای مذکور متفاوت و معنیدار است. در مقابل رفتار تغذیهای پاسخگویان از نظر متغیر جنس متفاوت نیست. به عبارتی دیگر رفتار تغذیهای مردان و زنان یکسان است.
خلاصه ماشینی:
"نتایج تحقیق نشان میدهد محاسبه ضریب همبستگی پیرسون بین متغیر میزان تماشای تبلیغات رسانه و رفتار تغذیهای در سطح اطمینان 99 درصد معنیدار و معکوس است.
نتایج تحقیق حاکی از این است که ارتباط معنیدار و مثبتی بین میانگین نمره رفتار غذایی و خودکارآمدی وجود دارد و علاوه بر خود کارآمدی رفتارغذایی عواملی چون تحصیلات پدر، ارزیابی وضع اقتصادی خانواده در مقایسه با سایرین از دید دانشآموزان، میزان اهمیت دادن خانواده به مصرف غذای سالم، داشتن حق انتخاب مواد غذایی در خانواده، تعداد صرف وعدههای غذا با خانواده و شغل مادر، پیشبینی کننده رفتارهای غذایی بودند.
در نهایت نتایج بررسی میزان همبستگی بین متغیر میزان تماشای برنامههای مختلف رسانه با رفتار تغذیهای نیز نشان میدهد میزان این ضریب همبستگی (028/0) مستقیم ولی غیر معنیدار (566/0) است.
همچنین نتایج بررسی میزان همبستگی بین متغیر میزان اعتماد به تبلیغات رسانه با رفتار تغذیهای نشان میدهد که میزان این همبستگی (014/0) معکوس و در سطح اطمینان 95 درصد معنیدار است؛ به عبارت دیگر، هر چه میزان اعتماد به تبلیغات رسانه در بین پاسخگویان افزایش پیدا میکند، از سالم بودن رفتار تغذیهای آنها کاسته میشود.
این نتایج همسو با تحقیقات افرادی مانند اسمی و همکاران (1389) و بوینتون و همکاران (2003) و پاپکین (2001) است که به وجود ارتباط بین متغیر رسانه به طور کلی و میزان تماشای تبلیغات رسانه با افزایش میزان مصرف مواد خوراکی آماده و کاهش مصرف میوه و سبزیجات در افراد اذعان دارند."