چکیده:
متالهان بسیاری در سال های اخیر کوشیده اند مساله تعارض علم و دین را حل کنند. در این میان ، آلوین پلانتینگا، فیلسوف کالوینیست آمریکایی، تعارض علم و طبیعت گرایی را چونان راهی برای حل این مساله مطرح میکند. کوشش پلانتینگا بیشتر ناظر به بررسی و ارزیابی مصادیق تعارض ادعایی است ؛ هر چند در خلال ایـن مباحث و برای برون رفت از چـالش های مـوجـود، بخشـی از مبـانی جـهان شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی علم معاصر را نیز به نقد میکشد. پنداشت تعارض علم و دین ، به زعم پلانتینگا، برآمده از تفسیر غلط و زیاده خواهانه از علم ، و تصاویر مبالغه آمیز از مصادیق تاریخی و نمونه های تعارض است . او مدعی است بواقع رویارویی و تعارضی میان علم و دین وجود ندارد (مانند تعارض مطرح شده میان آموزه های خلقت در سفر پیدایش و نظریه تکاملی داروین ) یا اگر تعارض واقعی باشد، سطحی است (مانند تعارض مطرح شده میان باور مسیحی و نظریه های مشخصی در روانشناسی تکاملی و نقد تاریخی کتاب مقدس )، بلکه ناسازگاری واقعی میان دین و طبیعت گرایی است
In recent years، many theologians have tried to solve the problem of conflict between science and religion. Alvin Plantinga is a well-known American Calvinist philosopher who proposed the conflict between science and naturalism as a solution to this problem. He mainly tries to evaluate the seemingly conflict examples، and meanwhile he partly criticize the foundations of the contemporary cosmology، epistemology and scientific methodology in order to solve the challenge. The conflict assumption، according to Plantinga، comes from the wrong interpretations of science، its naturalistic methodology and the exaggerated pictures of the historical conflict examples. Indeed، he claims that there is no real conflict between religion and science، and the seemingly conflict between them is superficial، i.e.، there is no factual inconsistency between religion and science، but the real conflict is between science and naturalism.
خلاصه ماشینی:
"یک نکته قابل تأمل دیگر بیشک این است که پلانتینگا آنقدر درگیر بازی با الفاظ و ابداع اصطلاحات میشود که معنا، زمینه و بافت آن در هاله ای از ابهام و ایهام فرو میرود؛ برای نمونه ، او معتقد است ، نیوتن مداخله الهی را میپذیرد و بر اساس آن استدلال میکند که علم و دین در این زمینه توافق دارند، اما کدام علم و چه برداشتی از دین مورد نظر پلانتینگاست ؟ همانطور که میدانیم ، تصوری که نیوتن از خدا دارد، با توجه به زمینه و بافت معنایی آن در قالب مدل "خدای / رخنه پوش " میگنجد که تصویری در قالب الهیات طبیعی و خداپرستی طبیعی است ؛ تعابیری که فاصله بسیاری با آموزه های کتاب مقدس دارند.
او همچنین بر اساس الگوی ارائه شده از فعل الهی در چارچوب نظریه کوانتوم استدلال میکند که علم و دین میتوانند به توافق های عمیقی دست یابند؛ اما صرفا تصویری تک بعدی از نظریه کوانتوم درنظر دارد که تنها به بخشی از پیامدهای الهیاتی و متافیزیکی آن توجه میکند و به راحتی چشم خود را بر / مخدوش شدن بخش عمده ای از اوصاف الهی مورد قبول خداباوران میبندد؛ زیرا خداوندی که تنها از دریچه کوانتومی امکان فعالیت دارد، قدرت و علم مطلقش در عرصه های دیگر به چالش کشیده میشود.
به بیان دیگر، برغم اینکه وی تعارض واقعی میان علم سایمونی و دین را می پذیرد، اما به سبب اینکه علم سایمونی امکان ابطال باورهای مسیحی را ندارد، سطحی بودن تعارض مذکور را نتیجه میگیرد؛ یعنی وجود تعارض آن هم به شکل واقعی بین علم و دین را تصدیق میکند و این امر موجب می شود که بخش عمده ای از نظریه پلانتینگا به چالش کشیده شود."