چکیده:
سلفیگری همواره یکی از مسائل مهم و بحث برانگیز در مسیر تفکر اسلامی بوده است و ذهن محققین و پژوهشگران بسیاری را به خود معطوف کرده است. قرن هفتم هجری را میتوان نقطه عطفی در جریان اندیشه سلفی در دنیای اسلام دانست؛ در این دوره ابنتیمیه عقاید بنیادگرایانه اهل حدیث و حنابله را به صورت یک جریان فکری ارائه کرد. این جریان فکری تحت عنوان سلفیگری پس از چند قرن مسکوت ماندن شعلهور گردید و گسترش یافت. سه اقلیم مهم و تأثیرگذار مصر، عربستان و هندوستان هر کدام به نوعی تحت تأثیر این جریان بنیادگرایانه قرار گرفتند. مسئله مورد نظر پژوهش پیشرو این است که اولا تأثیر تفکرات ابنتیمیه بر بنیادگرایی در هر کدام از این مناطق، با تکیه بر بررسی شخصیتهای برجسته این تفکر، تا چه حد بوده است و ثانیا ظهور این تأثیرپذیری در افراد مختلف با توجه به اقلیمهای متفاوت چگونه بوده است. این تحقیق به شیوه توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش کتابخانهای و مراجعه به اسناد و کتابها و نیز استفاده از اینترنت انجام گرفته است. بر اساس، یافتههای پژوهش حاکی از آن است که تفکرات سلفی و بنیادگرایانه ابنتیمیه پس از سالها مسکوت ماندن به یکباره رونق گرفتند و پیروان بسیاری در نقاط مختلف یافت؛ اما تأثیرپذیری این افراد از افکار ابنتیمیه با توجه به عوامل مختلفی از جمله محیط جغرافیایی، شرایط زندگی و شخصیت افراد متفاوت بود و در نقاط مختلف بازخورد متفاوتی داشت.
خلاصه ماشینی:
"comتاریخ دریافت: 17/12/1394 تاریخ پذیرش: 28/01/1395 مقدمه طوفان فکری و تشنجات علمی که ابنتیمیه آفریده بود و میرفت که توسط برخی شاگردانش چون ابنکثیر و ابنقیم به صورت یک جریان فکری ادامه پیدا کند، در نتیجه مخالفتهایی که در نقاط مختلف جهان اسلام برانگیخت و ایستادگیهایی که علمای عصر در برابر آن از خود نشان دادند، رو به خاموشی گرایید و تا قرنها پس از آن کسی تمایلی برای گرایش به این عقاید نشان نمیداد؛ تا اینکه پس از گذشت چند قرن افکار بنیادگرایانه و اندیشه سلفگرای ابنتیمیه طرفدارانی پیدا کرد و افرادی به شیوههای گوناگون در مسیر پیروی از این عقاید گام نهادند.
رجوع به بنیادگرایی در مسیر جریان تفکر سلفی در جهان اسلام و تمایل به اندیشههای ابنتیمیه در سه جریان نمود بارز یافت: نخست حرکت محمدبن عبدالوهاب و جریانی که بعدها به وهابیت موسوم شد، دوم جریان سلفگرای شبه قاره هند که نماینده شاخص آن ابوالاعلی مودودی بود و سوم متفکرینی چون رشید رضا و حسن البنا و در سده بعد سید قطب، که با محوریت مصر در قرون نوزدهم و بیستم زمینههای گسترش سلفیگری در جهان اسلام و ایجاد گروهها و جریانات اسلامگرا و سلفی چون اخوان المسلمین و...
(الامین الحسینی، 1428: 37) آنچه که مسلم به نظر میرسد این است که محمدبن عبدالوهاب بیش از هرکس از آثار و افکار ابنتیمیه تأثیر پذیرفته است و خود بزرگان و نویسندگان وهابی و برخی دیگر از صاحبنظران به این امر تصریح کرده اند؛ مثلا سلطان عبدالعزیز بن سعود، در نامهای که در تاریخ ذیقعده سال 1332هـ به جمعیت اخوان نوشته، یادآور شده است که «محمد بن عبدالوهاب» به همان اموری دعوت کرد که ابنتیمیه و شاگردش ابنقیم به آن دعوت کرده بودند."