چکیده:
در این مقاله نگارندگان باتوجه به ارتباط نزدیک زبانشناسی و ادبیات ازیکسو و نیز کارآیی دستاوردهای زبانشناختی در زمینه شناخت و فهم بهتر متون ادبی کلاسیک از سوی دیگر ، نظیر آثار مولانا ، ابتدا با مروری بر مطالعات انجام شده در زمینه باهم آیی (ترکیب های واژگانی ) از رویکردهای مختلف معنایی ، ساختواژی و نحوی از سوی زبانشناسان غیر ایرانی و ایرانی ، به بررسی دادهای تحقیق می پردازند. شایان ذکر است که محور اصلی در این پژوهش بررسی ترکیب های باهم آیی و ساختار دستوری آن ها در این آثار بزرگ ادب فارسی و سپس بررسی میزان کارآیی و کاربرد آنها در فارسی امروز و شناخت نوآوریهای مولانا در زمینة باهم آیی است . در این راستا، روشی که در این مقاله از آن بهره گرفته شده است توصیفی - تحلیلی است . به این منظور ابتدا، باهم آیی های موجود در شش دفتر مثنوی معنوی و کتاب فیه مافیه مورد تجزیه و تحلیل ساختاری قرار گرفتند و سپس این دادهها با باهم - آیی های مورد کاربرد در فارسی امروز مورد مقایسه قرار گرفتند که نتایج تحقیق نشان می دهند در فارسی امروز ، باهم آیی های صفتی و سپس باهم آیی های عطفی با بیشترین بسامد وقوع از بیشترین کارآیی برخوردارند. اما، در آثار مولانا الگوی غالب در ساخت باهم آیی ها، ترکیب های مفعولی بوده است که این خود تغییر در الگوی ساختاری این ترکیب های واژگانی را نشان می دهد.
The descriptive-analytical study reported here was designed to examine lexical collocations in Rumi’s works. For this purpose، the collocations existing in the first six Books of Masnavi and those in Fihe-ma-fih were identified and structurally analyzed. The data were later compared with the collocations used in present day Persian. The results showed that the most frequent type used in Present day Persian is adjectival collocations ، and that reference collocations rank second، whereas in Rumi’s works object combinations are most frequently used in the structure of collocations. The results thus reveal a change in the structure of lexical collocations through time.
خلاصه ماشینی:
"همچنین در زمینه باهم آیی مطالعات گستردهای در ایران صورت گرفته است که از میان آثار موجود می توان به دستاوردهای زبانشناسانی چون باطنی (١٣٨٣[١٣:٨]) ، ملانظر (١٣٦٩) ، رسام (١٣٧٥) ، پناهی (١٣٧٩) ، افراشی (١٣٧٨) ، صفوی (١٣٨٢) ، مدرس (١٣٨٤) اشاره نمود که از ابعاد مختلفی به بررسی این فرایند در زبان فارسی پرداخته اند که به صورت مختصر به آنها اشاره می شود: این گونه به نظر می رسد که درحوزة باهم آیی در ایران، نخستین بار باطنی (١٣٨٣[١٣:٨]: ٥٧- ٥٦) به طرح این مسئله ، در چارچوب دستور «مقوله و میزان هلیدی ٥» می پردازد.
٤. باهم آیی های مشترک میان عصر حاضر و عصر مولانا با اندکی تغییر در صورت و معنا ١) برد و مات (برد + واو عطف + مات ) ما چو شطرنجیم اندر برد و مات برد و مات ما ز توست ای خوش صفات ( دفتر اول : ٦٠٠) این ترکیب امروز به صورت «برد و باخت » و باهمان معنا به کار می رود نظیر « برد و باخت فوتبال قابل پیش بینی نیست » به این دلیل که دررابطة تقابل معنایی بایکدیگر قرار دارند، باهم آیی آن ها به دلیل تداعی معنایی و هم وقوعی آن ها، باهم آیی متداعی محسوب می شود."