چکیده:
جبر و اختیار از مسائل مهم کلامی ـ دینی است که در عرفان و فلسفه نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با پذیرش جبر، معمای مسوولیت انسان و معمای خلق گناه از سوی خدا مطرح میشود و با قبول اختیار (تفویض) معمای محدود شدن قدرت خدا و استثناپذیری، قانون استثناناپذیر علّیّت چهره مینماید.
متکلمان، فلاسفه و عرفا، هر یک با معیارهای خود کوشیدهاند به حل معماها نایل آیند.
مولانا با نگاهی دیگرگونه به موضوع: اولا بیان میکند که جبر و اختیار چونان هر مساله فلسفی دیگر جدلیّ الطرفین و بحث درباره آن پایان ناپذیر است؛
ثانیا نشان میدهد که به لحاظ عملی، هر دو مساله مورد نیاز انسان است و انسان برحسب نیاز خود گاهی بدین و گاهی بدان روی میآورد؛
ثالثا چون مساله را از منظر کثرتگرایی یا دوگرایی مینگرد، چونان یک فیلسوف خردگرای آزاداندیش به تبیین و توجیه اختیار میپردازد و چون از منظر یک گرایی
(وحدتگرایی) به موضوع میپردازد، همانند هر عارف وحدتگرا در برابر خود جبری میبیند که عین اختیار و برتر از اختیار است و بر آن نام «جبر چو جان» مینهد.
Determinism and freewill are among the principal religious and discourse related
issues which have been the subject of many discussions and investigations in
Philosophy and Mysticism. Upon acceptance of determinism the mystery of man_s
responsibility and the riddle of creation of sin arise and upon acceptance of freewill
(Tafviz) we are faced with the paradox of limitation of God_s power and an
exception to the ultimate law of causation emerge.
Legal theorists, philosophers, mystics, each with their own criteria have attempted to
solve the riddles. Moulana however cast a different look on the subject. Firstly he
maintains that determinism and freewill like any other philosophical problem is
disputable and discussion over it is endless. Secondly he illustrates that for practical
reasons both problems are required by man and depending on his need, man
sometimes inclines towards one or the other. Thirdly, since he looks at the problem
from the pluralistic or dualistic perspective as a rational philosopher and a free
thinker he justifies free will and from a monotheistic perspective, as a mystic
believing in monotheism, confronting him he sees a determinism which is the same
as free will and superior to that which he calls .
خلاصه ماشینی:
در سوی دیگر می توان جبرگرایی مطلق را نظریه ای اعتقادی یا باورمندانـه و به تعبیر امروزیها نظریه ای ایدؤلوژیک خوانـد و در برابـر آن، دیگـر نظریـه هـا را کـه صاحبان آنها هر یک به گونه ای و بـه نسـبتی در تبیـین عقلانـی و خردمندانـۀ مسـأله می کوشند، نظریه های مبتنی بر عقل یا دیدگاههای خردمندانه نامید: الف ) دیدگاه اعتقادی: بر طبق این دیدگاه، قدرت انسان بطـور مطلـق و ارادۀ وی در انجام گرفتن کردارهای ارادی، بطور کامل ، نفی می شود و اعلام می گردد که انسان در کردارهای ارادی خویش نیز یک سره مجبور است .
مولانا مسألۀ جبر و اختیار را در سراسر مثنوی و بویژه در دفتر پنجم طرح کرده، و مـورد بحث قرار داده است : ٣-٢-١- بحث پایان ناپذیر فلسفی ؛ جنبۀ نظری: هم چنـین بحـث اسـت تـا حشـر بشـر در میـــان جبـــری و اهـــل قـــدر (مولوی، مثنوی، ٥/ ٣٢١٤) مولانا، جای جای در مثنوی به طرح بحث جبر و اختیار می پـردازد، امـا در دفتـر پــنجم از بیــت ٢٩١٢ کــه مــغ کــافر (نماینــدۀ جبرگرایــی ) از ســوی مســلمان (نمایندۀ اختیارگرایی ) به اسلام دعوت می شود، بحثی مستوفی در زمینۀ جبـر و اختیـار در می گیرد و تا بیت ٣٢٢٩ ٥٢ ادامه می یابد و پس از آن مولانـا از مشـکل گشـای تمـام مشکلات از جمله مشکل جبر و اختیار، یعنی از عشق سخن می گوید: «پوزبنـد وسوسـه عشق است و بس ...