چکیده:
در سال 263 ه.ش در معره النعمان در خاندانی اصیل از دودمان تنوخ کودکی زاده شد که او را محمد نامیدند. او بعدها به ابوالعلا نامور گشت. در سه سالگی به بیماری آبله دچار شد که این بیماری به نابینایی وی انجامید. مقدمات را در معره، نزد پدر آموخت، سپس برای دانش آموختن به حلب رفت. در زمان حکومت سیف الدوله حمدانی در آن شهر، کانون علم و دانش گرم بود. او از محضر دانش مندان بهره ها...
خلاصه ماشینی:
» از مار مار کر دیا اور ایس ا طه حسین» در کتاب خود به نام «ذکرى أبی العلا» برای هماهنگ ساختن سخنان ناصر خسرو با گفته های دیگران در زمینه تنگدستی و فقر أبوالعلا کوشیده و توجیهاتی کرده است، ولی نویسنده «ابوالعلا و مالیه» می گوید: ناصر خسرو این برداشت از وضع ابوالعلا را از احترام فراوان مردم نسبت به ابوالعلا کرده است، زیرا مردم معره بدان سبب که ابوالعلا ایشان را از ستم صالح بن مرداس که مردان ایشان را به اسارت گرفته بود، نجات داده بود.
به سوی بغداد همان گونه که پیشتر گذشت، ابوالعلا مقدمات علم را در معره نزد پدر آموخت و از اسرار لغت و نحو آگاه شد ولی هرگز آن جرعه ها نتوانست روح تشنه وی را سیراب سازد، پس در طلب گم شده خویش از معره بیرون آمد و به حلب رفت که نهضت فرهنگی پیش از آن در فرمانروایی «سیف الدوله حمدانی» در آنجا پای گرفته بود و در محضر «محمدبن عبدالله بن سعد نحوی» شاگرد «ابن خالویه) علم آموخت و به کتاب خانه هایش سرکشید و با علمایش به بحث نشست، از آنجا قصد انتاکیه کرد و از کتاب خانه ها و دارالعلم های آن سود برد و سپس به لاذقیه رفت و در دیری فرود آمد و از راهبی که با فلسفه و علوم دینی آشنایی داشت، چیزهای بسیار آموخت و از آن جا به ترابلس شام رفت.