چکیده:
شاهنامه فردوسی به عنوان مدرکی مستند، دال بر وطن دوستی و عظمت و قدمت تاریخی ایرانیان، هنوز هم نه تنها برای ما ایرانیان، که برای همه جهانیان که در عرصه ادبیات جهان، نکته هایی نغز و رازها و رمزهایی هیجان انگیز دارد که از رهگذر تحلیل های بایسته، شایسته است گشوده آید. یکی از مسایل، گستره جغرافیایی است که در شاهنامه از آن سخن بمیان آمده است. در این باب پژوهش گران...
خلاصه ماشینی:
لسترنج، نویسنده جغرافیا نگار انگلیسی، در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی در فصل بیست و ششم در مورد آن نواحی گفته است: «منطقه کوههای مرتفع که قسمت عمده آن از سلسله جبال البرز واقع در امتداد ساحل جنوبی دریای خزر تشکیل می شود در خاور و شمال قومس، نزد جغرافیا نویسان عرب به نام طبرستان معروف بود.
یاقوت، نخستین مورخی که نام مازندران را در کتابش ذکر کرده، می گوید که نمی داند اسم مازندران از چه وقت استعمال شده است و او در کتاب های قدیم اثری از این نام نیافته، اما استعمال آن واژه در آن زمان همه جا معمول بوده است.
پس مازندران شاهنامه کجاست و به کدام مکان جغرافیایی گفته می شده است؟ در کتاب مقدس زرتشتیان، - اوستا، - یکی از منابع فردوسی در تدوین شاهنامه - در بخش «یشت ها» می خوانیم از برای او هوشنگ پیشدادی در پای کوه البرز، صد اسب وهزار گاو و ده هزاران گوسفند، او را پیش کش آورد..
. اما براستی کوه البرز در شاهنامه به کجا اطلاق شده است؟ آیا البرز ذکر شده در شاهنامه، رشته کوههای شمالی ایران است؟ برای روشن شدن این مطلب نخست به سراغ یکی از کتب جغرافیایی قدیم می رویم که در زمان فردوسی نگاشته شده است.
ابن حوقل نویسنده این کتاب نیز نامی از البرز به عنوان کوههای شمالی ایران به میان نمی آورد و در فصل هشتم در بخش دیلم و طبرستان در ص ۳۷۶، نقشه ای از دیلم وطبرستان به متن عربی ارائه می دهد که در شرح نام ها و مندرجات نقشه آمده است: در پایین نقشه «صوره الجبل و طبرستان و مایلیها».