چکیده:
بی تردید ملت ها طی قرن های متمادی به مقتضای وضع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی فراز و فرودهایی بسیار را تجربه کرده اند. قرآن کریم به سقوط و سر در نشیب آمدن ملل و اقوام گوناگون چنین اشاره کرده: «و هنگامی که خواستیم ملتی را نابود کنیم به ثروت مندان و خوش گذرانشان فرمان می دهیم (وقتی که آن ها تمرد کردند) و به فسق و فجور سرگرم شدند، حکم قطعی خداوند در حقشان نفوذ یافته، نابودشان خواهیم کرد.» (اسراء / 16) با توجه به مفهوم این آیه، هنگامی که جامعه فاسد شد، فساد در تمامی طبقات، روابط و مناسبات اجتماعی رسوخ یافته، هیچ چیز از گزند آن در امان نخواهد بود. در چنین شرایطی، ناامنی در ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی پدید می آید و کلیه این ساختارها به جای تعامل و پیوند با یک دیگر در تقابل و تضاد با هم قرار گرفته، کارکردی مطلوب نخواهد داشت. این جاست که وجود روشن گران و منتقدان اجتماعی، نمودی خاص می یابد که با آگاه کردن آحاد ملت از طریق نشان دادن و انتقاد از تباهی ها و فسادها و نابکاری ها نقشی مهم در واداشتن اقشار مختلف اجتماعی به تحرک در برابر زشتی ها و کاستی ها و کج اندیشی ها ایفا می کنند. نقد و تحلیل طبقات اجتماعی از دیدگاه ناصرخسرو و سنایی به عنوان شاعران روشن گر و منتقد از اهداف نگارش این مقاله بوده است.
No doubt nations throughout the centuries have experienced many ups and downs according to their political، social، cultural and religious states. The holy Koran points to their decline as forth: “And when we wanted to destroy a nation، we command the rich and pleasure seekers (when they disobeyed) and continued debauchery، the God’s absolute order was carried out on them، we shall destroy them” (Asra، 16). Having in mind the meaning of this verse، when a society becomes corrupted، corruption runs into all its classes and social relations and nothing is exempt from its raid. Under such conditions، insecurity emerges in all social institutions and instead of unity and cooperation they stand in opposition and in conflict with each other and certainly won’t have the desired function. It is exactly at this point that the existence of social critics and brilliant thinkers who by giving awareness to different classes of people، point to vices، corruptions and shortcomings in a society play an important role in influencing people at large to react against decadence، bad policies، oppression، and miseries. Criticism and analysis of social classes from Naser Khosrou’s and Sanai’s point of view as brilliant thinkers and critics is the purpose of this article.
خلاصه ماشینی:
او از تمامی اوصافی که در باب عدالت محوری پادشاه بیان داشته چنین نتیجه مـی گیـرد کـه چنان چه پادشاه عادل و متدین باشد، چون موعود و منجی عالم خواهد بود: هـر کـه دارد بـه داد و دیـن عـالم بــه خــدا ار بــود ز مهــدی کــم کو نه مهدی به سست عهـدی شـد او بــدین و بــداد، مهــدی شــد تـو بـری شـو ز جـور و بدعهـدی کــافرم گــر نخوانمــت مهــدی ٨ او میان شاه عادل و شاه ظالم مقایسه ای صورت داده و تمثیـل طوفـان و کـشتی نوح را بکار برده که یکی رهاننده است و دیگری ویران گر و بنیـان کـن و از ایـن طریـق مطلب را بر مخاطب خویش روشن می سازد: شاه عادل چـو کـشتی نـوح اسـت کـه از او امـن و راحـت روح اسـت شاه جائر چـو مـوج طوفـان اسـت زو خرابــی خانــه و جــان اســت باشــد انــدر خــراب و آبــادان عدل شه ، غیث و جور شه ، طوفـان ٩ برخی به سنایی به جهت مـدح و سـتایش از پادشـاهی چـون بهـرام شـاه خـرده گرفته اند که چرا هنگام طرح چنین موضوعی ، کـسی را سـتوده کـه متـصف بـه عـدالت نیست چنان که مؤلف کتاب «طلایه دار طریقت » در ایـن بـاب مـی نویـسد «سـنایی در روایت ماجرای مسندنشینان و کارگزاران عصر خود نمی خواهد رعایت هیچ مـصلحت یـا معامله ای را کرده باشد، اما با همۀ این اوصاف ، گویا سنایی مجرمان و گناه کاران حقیقـی روزگار خود را بدرستی نشناخته است ، زیرا در کنار این همه نکته بینـی و ناخرسـندی ، شعر او از ستایش سران گناه و خیانت هم چون بهـرام شـاه غزنـوی و دو سـلف او یعنـی سلطان محمود و مسعود غزنوی برکنار نمانده است .