چکیده:
منظومه های عاشقانه فارسی به عنوان متونی که در گذر قرنها سروده شده اند، خصایص و عناصر مشترکی دارند که با بررسی ساختاری این اشتراکات، می توان روابط بینامتنی آنها را تحلیل کرد. در این مقاله تلاش بر آن است که ضمن ارائه توصیفی از صحنه های وداع دلدادگان، به گفتمان مشترک این متون دست یابیم؛ چه اینکه گفت وگومندی و بن مایه اساسی این متون عشق است و همین زمینه بنیادین، کارکردی مشترک به مرگ دلدادگان بخشیده است. بر پایه نظریه مناسبات بینامتنی، متونی که موضوع مشترک دارند، در دوره های تاریخی مختلف به یکدیگر مربوطند و تصاویر، توصیفات و اندیشه های شاعرانه شان، از زبانی مشترک گرفته شده، حتی اگر در بدو امر بدیع و متفاوت به نظر آیند. این زبان مشترک، اساس و منطق گفت و گو و زیستن در همان زمینه است. به عبارتی زبان عشق اقتضا می کند که صحنه های وداع، دارای زبان و فضایی مشترک باشند، هرچند در هر کدام از آنها به تناسب داستان و رابطه عاشق و معشوق، تفاوت هایی بروز می کند. در جایی دلدادهای پس از مرگ معشوق آن قدر بر مزارش می ماند و می گرید که جان می دهد و در جای دیگر، با خنجری سینه خود را میشکافد. چنین است که در بررسی صحنه های وداع به گفتمان مرگ هم زمان عاشق و معشوق میرسیم. آن چه اهمیت دارد، تلخی و دشواری جدایی ست که دلدادگان آن را برنمی تابند و در اندک زمانی پس از دیگری با زندگی وداع می کنند و به گفت وگوی عشق پایان می دهند.
خلاصه ماشینی:
ندا حدادی دانشجوی دوره دکتری ادبیات فارسی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، ایران تاریخ دریافت: ۱۳۹۱/۲/۲۰ - تاریخ پذیرش: ۱۳۹۱/۴/۵ چکیده منظومه های عاشقانه فارسی به عنوان متونی که در گذر قرنها سروده شده اند، خصایص و عناصر مشترکی دارند که با بررسی ساختاری این اشتراکات، می توان روابط بینامتنی آنها را تحلیل کرد.
در واقع می توان گفت در تکوین منظومه های عاشقانه عناصری نقش داشته که از انواع دیگر سرچشمه گرفته است و در درون یک واحد جدید با یکدیگر پیوند یافته و به یک گونه تبدیل شده است؛ آن گاه در مسیر تکاملی خود نیز مشخصه هایی را تکرار و تبیین نموده است.
» (نامور مطلق، ۱۳۹۰: ۲۷) بینامتنیت نیز مانند هر نظریه ای، زمینه در آرا و اندیشه های پیش از خود دارد؛ همان گونه که خود نیز در پی یافتن پیوند میان متون است.
مواجهه دیدگاه نظامی با این رفتار شیرین، دعای دو دل داده است که کالهی تازه دار این خاکدان را بیامرز این دو یار مهربان را همان ۳۵۰ و آن گاه که بزرگان از این کار آگاه می شوند، آن دو را هم تخت می کنند و در بازگشت از خاکسپاری این دو دلداده، غمناک بر لوح خاک مینویسند: که جز شیرین که در خاک درشت است و کسی از بهر کس خود را نکشت است همان (۳۵) اما این روند در منظومه های عاشقانه بارها تکرار میشود و دلدادگان در دم از غصه جان می سپارند.