چکیده:
مصراع «شب تیره و گرزهای گران» در شاهنامه دو بار از زبان رستم تکرار شده است. بخش دوم این مصراع در نسخه های شاهنامه «کرزهای کران» نوشته شده است و تقریبا همه چاپ کنندگان و مصححان این متن آن را «گرزهای گران» خوانده اند که ترکیبی آشنا و پر کاربرد در سخن فردوسی است. یکی از مصححان شاهنامه در چاپ خویش این ترکیب را به «کرزه های گران» تصحیح قیاسی کرده و «کرزه» را در معنای «کشت زار» ناظر بر خوید و سبزه زار مذکور در هفت خان رستم دانسته اند. نگارنده با استفاده از دقت و توجه این مصحح و رعایت نهایت احتیاط و احتمال علمی، صورت «کرزهای گران» را پیش نهاد کرده و به اقتراح صاحب نظران گذاشته است. «کرز» (karz) از واژه های گویشی خراسان (متداول در قاین) و در معنای «شکاف بزرگ در کوه» است و «کرزهای گران» به معنی «گودال ها و شکاف های صعب العبور کوه ها» می تواند به گذشتن رستم از ناهمواری ها و مغاک ها و کوه های مازندران در داستان هفت خان اشاره داشته باشد.
The following hemistich "dark night and heavy maces" was repeated twice on behalf of Rostam in Shahnameh. The next part of this hemistich in other Shahnameh editions is written as "Karzhay-e geran"، yet almost all publishers and editors of this text read this as "gorzhay-e geran" which is a more familiar compound and highly employed in Ferdowsi's speech. In one edition of Shahnameh one of its editors had corrected this compound as "korzehay-e geran" and assumed the meaning of "sown field" for "korz" on the basis of that in Haft Khane Rostam. The writer of this article with all due respect to the above interpretation suggest the form "karzhay-e geran" and hence leave the judgement to the authorities. "karz" is a dialectical word popular in Qayen in Khorasan Province which means great crevice in the mountain، and hence "karzhay-e geran" could refer to Rostam's passing these highly dangerous crevices in the mountains of Mazandaran in the story of Haft Khan.
خلاصه ماشینی:
بار نخست در بارگاه کیخسرو که تهمتن میگوید: بــد ایــران بــه کــین ، مــن کمــر بســته ام بـــــــد آرام یـــــــک روز ننشســـــــته ام بیابـــــان و تـــــاریکی و پیـــــل و شـــــیر چــــه جــــادو و چــــه اژدهــــای دلیــــر بزرگــــــــان تــــــــوران و مازنــــــــدران شـــب تیــــره و گرزهــــای گــــران همـــــــان تشـــــــنگیهـــــــا و راه دراز گزیــــدن در گــــنج بــــر جــــای نـــــاز چنـــین رنـــج و ســـختی بســـی دیـــده ام کـــــــه روزی ز شـــــــادی نپرســـــــیده ام (فردوسی، ١٣٩٣: ٥٤٣/١/ ٦٦٤- ٦٦٨) و باری دیگر در ادامۀ داستان که او به یاری سپاه درماندۀ ایران میآیـد و پـس از شکست دادن لشکر دشمن و گرفتن خاقان چین خطاب به ایرانیان اذعان میکند که : بـــه دل گفـــتم آمـــد زمـــانم بـــه ســـر کـــه تـــا مـــن ببســـتم بـــه مـــردی کمـــر از ایــن بـــیش مـــردان و زیـــن بـــیش ســـاز ندیــــدم بــــه جــــایی بــــه ســــال دراز رســــــیدم بــــــه دیــــــوان مازنــــــدران شـــب تیــــره و گرزهــــای گــــران ز مــــــردی نپیچیــــــد هرگــــــز دلــــــم بگفــــــــتم کــــــــه از آرزو بگســــــــلم بـــــدین رزم تاریـــــک شـــــد روز مـــــن ســــیه شــــد دل گیتــــی افــــروز مــــن (2223 -2219 /604 /1) جلال خالقیمطلق در شاهنامۀ مصحح خویش نسخه بدلی بـرای مصـراع مـذکور نداده است (فردوسی، ١٣٨٦: ٣/ ١٤٧/ ٦٦٦؛ ٣/ ٢٤٠/ ٢٢٢٠) و این نشان مـیدهـد کـه ضبط پانزده دست نویس مبنای کار ایشان به همان صـورت بـوده اسـت .
لغت «کرز» و «کرزه » به معنی «زمین کشت زار که کناره های آن را بلند سـازند» از سدۀ یازدهم به بعد در مهم ترین فرهنگ های فارسی ثبـت شـده (بـرای نمونـه ، انجـو شــیرازی، ١٣٥١: ١١٠١/١ و١١٥٢؛ اوحــدی بلیــانی، ١٣٦٤: ٢٠٨؛ پادشــاه ، ١٣٣٥: ٥/ ٣٣٨٩؛ تبریــزی، ١٣٦٣: ٣/ ١٦١٧ و ١٦١٨؛ تتــوی، ١٣٨٦: ٧٨٩؛ تویســرکانی، ١٣٦٢: ٣٩٦؛ حسن دوست ، ١٣٩٣: ٤/ ٢١٦٠ و٢١٦١؛ دهخدا، ١٣٧٧: ذیـل «کـرز» و «کـرزه »؛ معــین ، ١٣٧١: ذیــل همــان مــاده هــا؛ نفیســی، ١٣٥٥: ٤/ ٢٧٨٢ و٢٧٨٣) و در حــدود جست وجوهای نگارنده فقط در دو متن از قرن سیزدهم بکار رفته است .