چکیده:
هدف این مطالعه ، بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مساله ی گروهی در تغییر راهـبردهای مـقابله ای دانشجویان بـود. بدین منظور ۲۰ دانشجو بـه وسیله ی روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هریک به تعداد ۱۰ نفر) تقسیم شدند. پیش از اجرای آموزش حل مساله برای دانشجویان گروه آزمایش ، هر دو گروه به وسیله ی پرسشنامه ی راهبردهای مقابله ای بیلینگز و موس ، مورد سنجش قرار گرفتند که از لحاظ نمرات کسب شده در این ابزار، دو گروه با هم تفاوت معنادار نداشتند. سپس گروه آزمایش به مدت ۷ جلسه تحت آموزش حل مساله قرار گـرفت . پس از اجرای آموزش برای گروه آزمایش ، مـجددا از دو گـروه خواسته شـد تا پرسشنامه ی فوق الذکـر را تکمیل کنند. سپس تـفاوت میانگین پیش آزمون -پس آزمون دو گروه به کمک روش تحلیل کوواریانس مورد مقایسه و تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتیجه ی یافته ها حاکی از آن بود که آموزش حل مساله باعث تغییر در راهبردهای مقابله ای می شود که در برخی از آنها (حل مساله ، جلب حمایت اجتماعی ) تفاوت بین دو گروه آزمایش و گروه کنترل از لحاظ آماری معنادار می باشد. همچنین در سایر راهبردهای مقابله ای (مانند ارزیابی شناختی ، مهار هیجانی ، مهار جسمانی ) هر چند تغییرات بالینی مشاهده شد، ولی از لحاظ آماری معنادار نبود. مبتنی بر یافته ها مـی توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت حل مساله به طور کلی می تواند به تغییر در راهبردهای مقابله ای منجر گردد که نتایج این پژوهش در راستای پژوهش های پیشین در این زمینه می باشد.
The purpose of this study was to evaluate the efficacy of problem solving training in changing university students' coping strategies. Therefore، 20 university students were selected by using convenience sampling and were allocated in 2 groups (10 students for experimental group and 10 students for control group). Experimental group received problem solving training in 7 sessions. Before doing problem solving training، both of the groups were assessed by Billings & Moss coping strategies questionnaire. Experimental and control groups did not have significant difference in pre-test. After the training for experimental group، two groups were assessed by above questionnaires again. Differences in pre-test and post-test between two groups were analyzed with help of analysis of covariance (ANCOVA).
Results showed that problem solving training in experimental group cause significant difference in some of coping strategies (problem solving and getting social support). Also clinical differences in other coping strategies (cognitive evaluation، emotional inhibition and body inhibition) were found، However they are not statistically significant. It can be concluded that.
Problem solving training can change coping strategies and the results were similar to previous studies in this field.
خلاصه ماشینی:
"جدول (۲) نتایج تحلیل کوواریانس بر روی میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه های آزمایش و کنترل در راهبردهای مقابله ای پنجگانه منبع تغییرات مجموع درجه میانگین سطح F مجذورات آزادی مجذورات معناداری مقابله متمرکز بر پیش آزمون ۳۲/۴۴۸ ۱ ۳۲/۴۴۸ ۱۷/۴۲۸ ۰/۰۰۱ حل مسأله گروه ۹/۶۶۳ ۱ ۹/۶۶۳ ۵/۱۹ ۰/۰۳۶ خطا ۳۱/۶۵۲ ۱۷ ۱/۸۶۲ مقابله متمرکز پیش آزمون ۷۰/۳۰۴ ۱ ۷۰/۳۰۴ ۲۳/۲۰۹ ۰/۰۰۰ برمهار جسمانی گروه ۱ -۰۲E۱/۱۷۲ ۰/۰۰۴ -۰۲E۱/۱۷۲ ۰/۹۵۱ خطا ۵۱/۴۹۶ ۱۷ ۳/۰۲۹ مقابله متمرکز بر پیش آزمون ۳۷/۹۴۷ ۱ ۳۷/۹۴۷ ۵/۱۳ ۰/۰۳۷ جلب حمایت گروه ۴۹/۵۷ ۱ ۴۹/۵۷ ۶/۷۰۱ ۰/۰۱۹ اجتماعی خطا ۱۲۵/۷۵۳ ۱۷ ۷/۳۹۷ مقابله متمرکز بر پیش آزمون ۵۰/۹۹۱ ۱ ۵۰/۹۹۱ ۷/۰۸۱ ۰/۰۱۶ مهار هیجانی گروه ۷/۰۷۹ ۱ ۷/۰۷۹ ۰/۹۸۳ ۰/۳۳۵ خطا ۱۲۲/۴۰۹ ۱۷ ۷/۲۰۱ مقابله متمرکز پیش آزمون ۴۴/۰۸۲ ۱ ۴۴/۰۸۲ ۱۰/۴۶۴ ۰/۰۰۵ برارزیابی شناختی گروه ۰/۵۹۸ ۱ ۰/۵۹۸ ۰/۱۴۲ ۰/۷۱۱ خطا ۷۱/۶۱۸ ۱۷ ۴/۲۱۳ در نتایج جدول ۲ با توجه به ارزش F محاسبه شده (۵/۱۹) و سطح معناداری (۰/۰۳۶) برای مقابله متمرکز بر حل مسأله ، این اختلاف در سطح ۰/۰۵ معنادار است .
نتایج تجزیه و تحلیل آماری ، فرضیه بعدی را در خصوص اثربخشی آموزش حل مسأله در کاهش مقابله ی متمرکز بر مهار جسمانی مورد تأیید قرار نداد و این نتیجه در راستای پژوهش های دیگر در این زمینه نمی باشد.
در 1- Grawes 2- Mayers 3- Clark 4- Hartmann 5- Bonnaud-Antignanc 6- Cercle 7- Dabouis 8- Dravet 9- Supnick 10- Colleti 11- Lesley 12- Peter 13- Sharada 14- Klassen 15- Robinson 16- Mccarthy واقع تغییرات بالینی در خصوص کاهش مهار جسمانی گروه آزمایش این پژوهش حاصل شده است ."