چکیده:
این پژوهش با روششناسی نظریهی زمینهای، تجربهی زیستهی خانوادگی دانشجویان در زمینهی مصرف مواد مخدر را بررسی کرده است. در این مطالعه پانزده تن از دانشجویان مبتلا به اعتیاد در دانشگاه شهید باهنر کرمان بعنوان مشارکتکننده شرکت کردند. دادهها با تکنیک مصاحبهی عمیق طی یک دورهی هجده ماهه جمعآوری گردید. مشارکتکنندگان با دو روش نمونهگیری هدفمند؛ یعنی راهبرد نمونهگیری حداکثر تنوع و گلولهبرفی انتخاب شدند. پس از تجزیه وتحلیل دادهها چهار مقوله استخراج گردید؛ تعارض و اختلافات درونخانوادگی، کمکنترلی و سد شکستهی هشدار و مقاومت در خانواده، نابسندگی دریافت و کمبود محبت، احساس درماندگی و ضعف در مدیریت خویشتن؛ همچنین مقولهی هستهی پژوهش عبارت است از: ناکارامدی زیست و پرورش خانوادگی؛ ایجاد یک روان پذیرندهی مصرف مواد. بطور کلی نتایج حاکی از این است که شیوههای ناکارامد و تعامل مشارکتکنندگان در دورهی نوجوانی، نفش نافذی در مهیاسازی ذهنیت و کنشهای مشارکتکنندگان به سمت اعتیاد در آینده دارد
خلاصه ماشینی:
چنانکه هدف اصلی این پژوهش، کنکاش، فهم و پیدایی دلایل و زمینههای گرایش و ابتلاء به اعتیاد در میان دانشجویان، متأثر از پیشنهشناسی و زیست اجتماعی نخستین آنها همچون خانواده است؛ چنانکه پرسشهای جزئیتری چون فضای ارتباطی والدین در درون خانواده، کیفیت ارتباطی والدین با خود و مشارکتکنندگان، الگوی مدیریت والدین در محیط خانوادهگی و همچنین نحوهی ساختیابی و پیریزی الگوی رفتاری مشارکتکنندگان متأثر از زیست خانوادگی به عنوان حساسیتهای مرتبط با موضوع اعتیاد، در پژوهش دنبال شده است.
با دقت نظر تحلیلی و تلخیص مفهومی این 30 مفهوم اولیه،4 مقولهی عمده شامل؛ تعارض و اختلافات والدین؛ گسست کمربند عاطفی خانواده، کم کنترلی و سد شکسته هشدار و مقاومت در خانواده (خانوادهی دربستی)، نابسندگی دریافت و ابراز محبت؛ زمینهای برای احساس خلاء عاطفی، احساس درماندگی و ضعف در مدیریت خویشتن و همچنین یک مقولهی هستهی اصلی با عنوان: ناکارامدی زیست و پرورش خانوادگی؛ ایجاد یک روان پذیرندهی مصرف مواد به ظهور رسید.
مقوله هسته: ناکارامدی زیست و پرورش خانوادگی؛ ایجاد یک روان پذیرندهی مصرف مواد بررسی مقولات بدست آمده و تحلیل مصاحبههای مشارکتکنندگان با توجه به بازنمایی شرایط زیست مشارکتکنندگان در دوران کودکی و نوجوانی آنها حاکی از این امر است، که شیوهی زیست و پرورش خانوادگی آنها، بعنوان یکی از اسباب نافذ در بارگذاری یک روان پذیرنده و حساس برای مشارکتکنندگان در آیندهی عمل مینماید؛ از آنجا که دوران کودکی و نوجوانی به دلیل عدم توانایی لازم فکری، جسمی، روانی و اقتصادی متکی به خانواده است (گوزنس 1 ، 1999: 720-709)؛ نام استقلال رفتاری متنعمانه و نادرست در کودکی و نوجوانی تا چه اندازه در شکلگیری و ماهیت عاطفی و متأثر از آن است، میتوان این دوران را از بسیاری جهات یکی از بنیادیترین دوران اثرپذیری فرد از افراد و اعضای مسلط پیرامون خود دانست.
"Qualitative Research & Evaluation Methods", London: Sage Publication Ltd. Patton, M.