چکیده:
با تطبیق فراقیههای فارسی و عربی میتوان به وجوه مشترک آنها، از لحاظ لفظ و مضمون، پی برد. شاعران فارسیزبان برخی مضامین شعری خود را از اشعار عربی قبل و بعد از اسلام، از جمله معلقات سبعه، قصاید متنبی و ... گرفتهاند. در این مقاله ابتدا دو قصیده عربی، یکی معلقه امرؤالقیس، مربوط به قبل از اسلام و دیگری قصیده برده بوصیری، از اشعار دوره بعد از اسلام، تحلیل شده است؛ سپس با تحلیل معنایی چند قصیده و غزل فراقی فارسی، از شاعران ادوار مختلف، به مقایسه و تطبیق فراقیههای دو زبان و تأثیرپذیری آنها از هم پرداخته شده است. با این مقایسه، میتوان دریافت که بسامد برخی واژهها و مضامین، در اشعار فراقی عربی و فارسی پرکاربردتر است. از آن جمله میتوان به واژهها و تصاویری چون یار، دیار، ساربان، محمل، شتر،کاروان، وادی، اشک، آه، منزل، گریه بر خرابه و ... اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله، ابتدا به تحلیل دو قصیده عربی، یکی مربوط به دوره قبل از اسلام معلقه امرؤالقیس، و دیگری از اشعار دوره بعد از اسلام قصیده برده بوصیری پرداخته شده است؛ سپس با تحلیل معنایی چند قصیده و غزل فارسی، از شاعران دورههای مختلف و استخراج واژگانی که بیانگر هجر و فراق هستند، زمینه بررسی و مقایسه فراقیههای فارسی و عربی و تأثیرپذیری آنها از هم فراهم شده است.
به عنوان نمونه چند بیت از قصیده معروف وی با مطلع زیر میآید: ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار منربع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنماز روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهیبر جای رطل و جام می گوران نهادستند پیاز خیمه تا سعدی بشد وز حجره تا سلمی بشدنتوان گذشت از منزلی کانجا نیفتد مشکلیآنجا که بود آن دلستان با دوستان در بوستانابرست بر جای قمر زهرست بر جای شکرکاخی که دیدم چون ارم خرمتر از روی صنمزینسان که چرخ نیلگون کرد این سراها را نگون تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمناطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتنوز قد آن سرو سهی خالی همی بینم چمنبر جای چنگ و نای و نی آواز زاغ است و زغنوز حجله تا لیلی بشد گویی بشد جانم ز تناز قصه سنگین دلی نوشین لبی سیمین ذقنگرگ روبه را مکان شد کوف و کرکس را وطنسنگ است بر جای گهر خارست بر جای سمندیوار او بینم به خم ماننـــده پشت شمندیار کی گردد کنون گرد دیار یار من (امیر معزی،1385، قصیده 381: 524-526) در این قصیده، شاعر با استفاده از واژگان کلیدی چون ساربان، منزل، دیار، یار، زاری، ربع، اطلال، دمن، دل پر خون، خاک دمن، گلگون، جیحون، آب چشم، روی یار، سروسهی، رطل، جام، چنگ و نای، آواز زاغ و زغن، دلستان، دوستان، بوستان، خیمه و غیره، همانند شاعران عرب - که نمونهای از شعر آنها، در ابتدای این گفتار از نظر گذشت – به شکوه از دوری و فراق یار، ناله سر میدهد؛ اگرچه وی در این قصیده به مدح شرف الدین ابوطاهر سعد بن علی مستوفی یکی از درباریان سلطان سنجر سلجوقی میپردازد، اما تقلید آشکار وی از امرؤالقیس، شاعر عرب، با توجه به اشتراک واژگان و مضامین اشعار، کاملا مشهود است.