خلاصه ماشینی:
"627) در غزلی میگوید: چو عیاران بیجامه میان جمع درویشان درین وادی بیپایان یکی عیار بنمائید(45) او همچنین در یکی از قصاید خود میفرماید: گاه کل اللسان شود با خویش گاه(طال اللسان)زهی عیار(46) شیخ عطار علاوه بر اینکه در اشعار خود به فتوت و عیاری اشاره کرده رساله منظومی نیز به نام «فتوت نامه»دارد که چند بیت از آن را ذیلا نقل میکنیم: الا ای هوشمند خوب کردار بگویم با تو رمزی چند ز اسرار چو دانش داری و هستی خردمند بیاموز از فتوت نکتهای چند که تا در راه مردان ره دهندت کلاه سروری بر سر نهندت اگر خواهی شنیدن،گوش کن باز زمانی باش با ما محرم راز چنین گفتند پیران مقدم که از مردی زدندی در میان دم که:هفتاد و دو شد شرط فتوت یکی زان شرطها باشد مروت بگویم با تو یک یک جمله راز که تا چشمت بدین معنی شود باز نخستین راستی را پیشه کردن چون نیکان از بدی اندیشه کردن ز بند نفس بد آزاد بودن همیشه پاک باید چشم و دامن اگر اهل فتوت را وفا نیست همه کارش بجز روی و ریا نیست کسی کاو را جوانمردیست در تن ببخشاید دلش بر دوست و دشمن مکن بد با کسی کاو با تو بد کرد تو نیکی کن اگر هستی جوانمرد مروت کن تو با اهل زمانه که تا نامت بماند جاودانه(47) حافظ شاعر معروف قرن هشتم گفته است: کدام آهن دلش آموخت این آئین عیاری کز اول چون برون آمد ره شب زندهداران زد(48) ایضا میگوید: زان طره پر پیچ و خم سهلست اگر بینم ستم از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند(49) ایضا میگوید: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود ما جفا از تو نبینیم و تو خود نپسندی آنچه در مذهب ارباب فتوت نبود(50) عبد الرحمن جامی شاعر معروف قرن نهم گفته است: جوانمردان که از خود رستگانند به کنج بیخودی بنشستگانند ز قید طبع و کید نفس پاکند به راه عشق و کوی درد خاکند(51) در اشعار شعرا بیش و کم در باب فتوت و جوانمردی سخن رفته است و ما برای جلوگیری از طول کلام از ذکر شواهد بیشتری خود داری میکنیم."