چکیده:
دارابنامه طرسوسی از جمله قصههای عامیانه بلندی است که ظرفیت پژوهشی بالایی دارد؛ نقد نمادین و ظرفیتهای رمزی آن، نقد اسطورهای، نقد حماسی و نقد سوررئالیستی از جنبههای پژوهشی این داستان است که اهمیت آن را نشان میدهد. طرسوسی در این قصه با اقتباس از حماسه ملی ایران، نوعی حماسه تاریخی-دینی منثور به دست داده است. بیتردید نقش حماسهها و شخصیتهای حماسی ملی در این قصه، بسیار تاثیرگذار بوده است. اسکندر در این قصه کنشهایی حماسی-پهلوانی همچون کنش های رستم، اسفندیار و سام(در سامنامه خواجو) دارد. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و به صورت کتابخانهای انجام گرفته است، درپی آنیم تا با بررسی بنمایههای اساطیری و تاریخی این قصه، دریابیم که طرسوسی تا چه میزان با اساطیر ملی و فراملی آشنا بوده است و آیا میتوان به تفکیک و دستهبندی انواع اساطیر و باورها پرداخت. پس از بررسی به این دستهبندیها رسیدیم: اساطیر و باورهایی که منشا ایرانی دارند، اساطیر و باورهایی که منشا اسلامی دارند و اساطیر و باورهایی که منشا سامی دارند.
Darab name tarsusi is one of the most known of Persian folktales that has a high research capacity. Symbolic criticism and its cryptic capacity، myth criticism، epic criticism and surrealistic aspects of this story is that it will shows its important. Tarsusi brought out a prose religious- historical epic، with adaptation of national epic، that it show his knowledge and acquainted. The role of epics and national epic characters in this fiction، no doubt، is very effective. In this fiction iskandar، however، has same epic- heroic function as rustam، isfandyar and sam(in sam name of khajo- kermani). This research done in a descriptive-analytical and library attitude، and we sought to understand to know that how many acquainted tarsusi with national and transnational mythology and are we can separate and sort mythology and beliefs. After reviewing we are sorted them in this kind: myths and beliefs that are Iranian origin، myths and beliefs that are Islamic origin and myths and beliefs that are sami origin.
خلاصه ماشینی:
2. پیشینه پژوهش در باب داراب نامه تحقیقات زیادی به انجام رسیده که اهم آنها ازین قرار است: رحمان ذبیحی و پروین پیکانی در مقاله «تحلیل سفر اسکندر در دارابنامه طرسوسی براساس کهن الگوی «سفر قهرمان» جوزف کمپبل»(1393)، محمدعلی رنجبر و آمنه ابراهیمی در مقاله «شکل گیری چهره اسکندر در حافظه تاریخی ایرانیان (مروری بر داراب نامه طرسوسی)»(1392)، میلاد جعفرپور و مهیار علوی مقدم در مقالهی «منطق روایت های ممکن در سمک عیار و داراب نامه»(1392)، همین افراد درمقاله دیگری با عنوان «مضمون عیاری و جوانمردی و آموزه های تعلیمی- القایی آن در حماسه های منثور (مطالعه موردی: سمک عیار، داراب نامه و فیروزشاه نامه)»(1392)، محمدحسین کرمی و سعید حسام پور در مقاله «تصویر و جایگاه زن در داستان های عامیانه سمک عیار و داراب نامه»(1384)، به داراب نامه پرداختهاند اما پژوهشی که با موضوع این گفتار همسانی داشته باشد، یافت نشد.
گاه این شخصیت اساطیری در نقش یک طلسم گذار عمل میکند و تنها اوست که قدرت طلسمگشایی نیز دارد: طلسمی که جمشید برگنجخانه کیومرث در جزیره شش مناره بسته است(طرسوسی،1374: 1/115).
گاه این موجود نقشی مرموز و نماین دارد: اژدهایی برفراز کوهی در میان جزایر «سلاهط» و «نوط» که آتش از دهانش برمیآید و فوجی از لشکر اسکندر را میسوزاند و سرانجام به جانب مغرب میرود، این اژدها از زمان حضرت آدم پیوسته در میان مشرق و مغرب روان است و وقتی به مغرب برسد، جهان به پایان میرسد و هفت هزار سال طول میکشد تا از مشرق به مغرب برسد(طرسوسی،1374: 2/339-337).