چکیده:
هرمنوتیک رشتهای نوظهور در حوزهی تفکر مغرب زمین است وپیشینهی آن به نهضت اصلاح دینی و عصر روشنگری باز میگردد. این شاخه در دهههای اخیر رونق یافته است و در کنار معرفتشناسی، فلسفهی تحلیلی و زیباییشناسی، شأن فلسفی ویژهای احراز کرده است؛ به گونهای که میتوان ادعا کرد از دههی هفتم قرن بیستم، هرمنوتیک به وجههی غالب تفکر فلسفی معاصر غربی تبدیل گشته و بر دیگر گرایشهای نظری تفوق یافته است. تقریبا در نیمهی دوم قرن بیستم، برخی از متفکرین و نظریهپردازان حوزهی ادبیات، تحتتأثیر دستاوردهای پربار هرمنوتیک فلسفی، ضرورت تکوین «هرمنوتیک ادبی» و یا «رویکرد هرمنوتیکی به متون ادبی» را ارائه کرده و با نگرشها، و راه کارهای مختلفی پا به عرصهی این مقوله نهادند. برخی از آنها مانند روبرت یاوس و امبرتو اکو، خود از بنیانگذاران دبستان ادبی به حساب میآیند، که با تلاششان سعی دارند تا گسترهی نقد ادبی را به کمک پرسشهای جامع هرمنوتیکی وسعت داده تا از این طریق، آنها اعتبار نظریهها و اندیشههای خود را مورد نقد و بررسی قرار دهند. در این مقاله نویسنده برآن است تا به بررسی منتخبی از مهمترین رهیافتها و نظریههای هرمنوتیک ادبی، مناسبات آن با سایرتئورهای مشابه علوم انسانی، و برداشتهای مختلف از وظائف و کارکردهای آن بپردازد و سؤالاتی نیز در مورد توان آشتیپذیری هرمنوتیک با روشهای تأویل متن و نظریههای نقد ادبی مطرح میکند
Hermeneutics is a new field of western thought. It can be traced back to the Reformation movement and the Age of Enlightenment. This field of study must be in accordance with the most modern Methods in literary and linguistic criticism, and be able to answer the basic long-standing questions in the field of literary theory. Some thinkers and theorists of literature, such as Hans Robert Jauss and Umberto Eco who are founders of literary schools, try to extend the scope of literary criticism through the wide-ranging hermeneutic questions and thereby evaluate their theories. This paper aims at surveying some major approaches and theories in literary hermeneutics, their relation with other disciplines in humanities, and different understandings of their functions. This paper mainly focuses on certain viewpoints, approaches, and problems regarding the major interpretative theories and hermeneutical questions.
خلاصه ماشینی:
""/> توجه به هرمنوتیک و زیباییشناسی<FootNote No="239" Text=" Ästhetik"/> پترسوندی یکی از اولین نظریهپردازانی است که در دههی شصت قرن بیستم با اذعان به این که هنوز تفکر منسجمی به نام هرمنوتیک ادبی وجود ندارد و با طرح این مسأله که علم ادبیات میبایستی علاوه بر تجزیه و تحلیل متون، به پرسشهای جامعتری در مورد چگونگی ادراک متن ادبی بپردازد، خواهان شناخت ریشهای تأویل، بازخوانی و جمعبندی پیشینهی تاریخی آن و روزآمد کردن هرمنوتیک براساس آخرین دریافتها و روشهای متنشناسی میشود.
اما در جایی که سوندی از «خصلت زیباییشناختی متن» سخن میراند، یآوس واژهی «تجربه» را وارد این مبحث میکند تا به کمک این مفهوم، مرزهای تأویل را بیش از پیش بر افقهای فرامتنی بگشاید: این واژه از یک سو گشودگی «تجربه» در مقایسه با جزمیت «روش» را مدنظر دارد که گادامر آن را در روش و حقیقت طرح کرده بود، تا رویکردهای خاص علوم انسانی را برای درک و شناخت جهان در مقایسه با سایر علوم نشان دهد، و از سوی دیگر به «تجربهی عملی» و کنشهای بین خواننده و متن ادبی اشاره میکند، یعنی همان معضلاتی که نظریهپردازان تئوریهای «زیباشناسی دریافت» به کاوش ابعاد مختلف آن پرداختهاند.
هرمنوتیک و شیوههای نقد ادبی<FootNote No="246" Text=" Literarische Kritikmethoden"/> این که یآوس کنش خوانش متن را در کانون هرمنوتیک ادبی قرار میدهد و در این راستا اهمیتی غیر متعارف برای مخاطب قائل میشود، نه فقط در تعارض با نظریات برخی از اندیشمندان حوزهی فلسفه قرار میگیرد که هم چون گادامر یا پاول ریکور هرمنوتیک را «تأویلی متن محور» میدانند، بلکه نظر آن عده از ناقدان ادبی را هم نفی میکند که «متن» را مهم ترین مادهی خامی میپندارند که در دسترس منتقد قرار میگیرد و بررسی عناصر و ساختارهای آن را بر چگونگی رویکرد مخاطب به متن ترجیح میدهند."