چکیده:
نظریه اجتهاد انبیاء، منبع علم و آگاهی عمل و گفتار پیامبران را در انحصار وحی نمیداند بلکه استنباطات شخصی ایشان را در زمانهای انقطاع پیام الهی، مکملی بر وحی الهی و تعیین کننده بعضی از مواضع و عملکردهای پیامبران میداند. چون در فرآیند اجتهاد، احتمال خطا وجود دارد، توصیف رسولان الهی به اجتهاد، مبتنی بر قبول ارتکاب اشتباه و خطا از سوی ایشان خواهد بود. عمده مفسران و صاحبنظران اهل سنت، معتقد به جواز اجتهاد و وقوع آن از سوی انبیاء بوده و برخی فقط به جواز اجتهاد باور دارند و عموم شیعیان، جواز و وقوع اجتهاد انبیاء را جائز نمیدانند و تنها برخی از ایشان به جواز عقلی و نه جواز شرعی آن معتقدند. مستمسک هرکدام از موافقین و مخالفین نظریه، در اثبات یا رد آن، دلایل عقلی و آیات قرآن میباشد. اجازه عدم شرکت در جنگ تبوک به منافقین، مشورت با مردم و نمونههای دیگر توسط پیامبر اسلام(ص) و همچنین سایر پیامبران، مواردی هستند که قائلین به اجتهاد انبیاء، انجام آنها را از روی اجتهاد میدانند. مخالفین نیز با ارائه ادله عقلی و آیات دیگر، ادعای فوق را به نقد کشیده و تبعیت ایشان بهویژه پیامبر اسلام(ص)، از وحی و هدایت الهی، در کلیه امور را به اثبات رساندهاند.
خلاصه ماشینی:
"موافقین اجتهاد حضرت داوود و سلیمان (ع ) نقطه نظرات موافقین اجتهاد انبیا در تفسیر آیات مورد بحث را در چند محور به شرح زیر می توان خلاصه نمود: بسیاری از مفسران موافق اجتهاد انبیا که بیشتر آنها از اهل سنت می باشند، حکم حضرت داوود و سلیمان (ع ) را از اجتهاد می دانند و این کار را برای انبیا جائز می دانند و دلیلشان این است که اگر قول داوود(ع ) از و حی بود، دیگر نباید نظر سلیمان (ع ) را جویا می شد و واجب بود آنچه ظاهر است را مطرح کند و کتمان آن بر او حرام بود، ضمن این که سلیمان (ع ) در آن شرایط سنی ، نبی نبود و حکم قبلی اگر از وحی بوده ، نباید با اجتهاد سلیمان (ع ) نقض شود (آلوسی ،١٤٠٥ق ،ج ٩،ص ٧٢).
فخر رازی می گوید: این آیه با صراحت تأکید می کند رسول خدا(ص ) در هیچ حکمی ، اجتهاد نمی کرده است (رازی ، ١٤٢٠ق ،ج ١٢،ص ٢٣١) آیات دیگر شبیه آیه فوق که به پیروی پیامبر(ص ) از وحی الهی اشاره دارند، عبارتند از: «و اتبع ما یوحی إلیک من ربک إن الله کان بما تعملون خبیرا» (الاحزاب :٢) و«قل إنما أتبع ما یوحی إلی من ربی » (الاعراف :٢٠٣) و«و إذا تتلی علیهم ءایاتنا بینات قال الذین لا یرجون لقاءنا ائت بقرءان غیر هذا أو بدله قل ما یکون لی أن أبدله من تلقای نفسی إن أتبع إلا ما یوحی إلی » (یونس :١٥)."