چکیده:
در این مقاله کوشیده ام تا موضع شیعیان را نسبت به حکومت مغولان در ایران روشن نمایم. شیعیان همیشه توسط خلفا و حکومتهای وابسته به آنها سرکوب شده بودند. بنابر این شیعیان دشمن خلفا بودند. اما سرانجام سلسله خلافت عباسی به دست مغولان مضمحل شد. بیتردید شعیان از این واقعه خوشحال شدند. از نظر شیعیان هر دو آنها غاصبان حکومت بودند. با این حال، مغولان برای شعیان بهتر بودند. زیرا مغولان نسبت به پیروان همه مذاهب بردبار بودند و با شیعیان رفتاری مهربانانهتر داشتند. بنابراین، روابط شیعیان با ایلخانان نزدیکتر بود. این دیدگاه شعیان دلایل تاریخی، سیاسی و فقهی داشت. بنابراین شعیانبه حکومت مغولان نزدیکتر شدند. آنها جان بسیاری از شعیان و سنیان بهویژه دانشمندان را نجات دادند و کتابهای زیادی را از نابودی نجات دادند. همچنین اوقاف را احیاء کردند و موسسات علمی بسیاری را در سراسر کشور تاسیس کردند. سیاست آزادی مذهبی مغولان و برخورداری شعیان از قدرت سیاسی و ثروت بیشتر موجب گسترش تشیع شد.
In this study I have attempted to explain the standpoint of Shiites towards the government of Mongols in Iran. The Shiites had always been suppressed by the Caliphs and their dependent governments. So، the Shiites were the enemy of the Caliphs. Eventually the Abbasid Caliphate dynasty was collapsed by the Mongols. There is no doubt that the Shiites were happy. From the Shiites perspective both of them were the usurpers of the government. However، the Mongols were better for Shiites because the Mongols were more tolerant of all religions and treated the Shiites kindly. So، the Shiites relations with the Ilkhanids were closer than the Sunnis. The Shiites standpoint had historical، political and juridical reasons. Thus، the Shiites became closer to the Mongols government. They saved many Shiites and Sunnis lives especially the lives of the scientists. They also saved many books from destruction. They restored the endowments and established many scientific institutes across the country. Mongol policy of religious freedom and the Shiites’ political power and wealth were the reasons for the spread of the Shiism.
خلاصه ماشینی:
"(18 خواجه از طریق خدمت به هلاکو توانست خان مغول را به حمایت از عالمان و علوم و آثار آن ها تشویق کرده و در سایه این ارتباط توانست بسیاری از کتب ارزشمند کتابخانه های جهان اسلام را از آسیب های جبران ناپذیر مغولان نجات داده و آن ها را در مراکزی چون / رصدخانه ی مراغه و بسیاری از مدارس و کانون های علمی ایجاد شده توسط خود مجتمع ساخته و به مرحله بازتولید رساند (خواندمیر، ١٣٥٣: ج ٣، ١٠٦).
این قضیه علاوه بر آنکه میزان تقرب خواجه نصیر را در نزد هلاکو میرساند، مبین آن است که کلیه شیعیان حاکمیت یافته در دستگاه مغول علاقه مند به علم و عالم و کتاب بودند و مقصود آن ها در همکاری با مغولان نجات این سرمایه های ارزشمند تمدن اسلام بوده است .
با این حال ، علمای طراز اول دوره میانه نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی علم الهداء و دیگران ورود علما به دستگاه سلطان جور را نه تنها بی اشکال دانسته اند بلکه حتی در مواردی توصیه نیز کرده اند؛ چراکه جواز تحصیل یا پذیرش این شغل در دستگاه سلطان جائر به میزان برخورداری فرد از توانمندی کافی در خدمت به مسلمانان و به ویژه شیعیان و احقاق حقوق / آن ها مشروط بوده است .
بنابراین یکی از دلایل رویکرد علمای شیعه و حتی علمای شیعه اخباری نسبت به حاکمیت سیاسی از این دیدگاه نیز قابل توضیح است در غیر این صورت همکاری بعضی از علمای اخباری شیعه نظیر علی بن موسی ابن طاووس با هلاکو را که پیش از آن برای علمای شیعه هیچ نوع ولایتی قائل نبودند چگونه میتوان توجیه کرد."