چکیده:
مصطفی مستور یکی از نویسندگان موفّق حوزه داستانی معاصر است. از جمله آثار موفّق مستور، داستان «روی ماه خداوند را ببوس» است که مقبولیت زیادی در میان مخاطبان کسب کرده است. در این نوشتار با نگاهی میانرشتهای و با استفاده از نظریههای علوم ارتباطات، رفتارهای غیرکلامی بازتاب یافته در این داستان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و از نشانههای غیرکلامی مثل ظاهر فیزیکی، اشارات، حرکات، رفتارهای چهرهای و رفتار آوایی شخصیتهای داستان و همچنین از محیط و فضا و مصنوعاتی مانند لباس، خوراک، سیگار و... که ارتباطات را در روایت داستان شکل میدهند، رمزگشایی میشود. بررسی داستانها از منظر ارتباطات غیرکلامی که زنجیرهای از نشانههای گسترده است و پیامهای متنوّعی با توجه به بافت ارتباطی و هدف تعاملگران از آنها دریافت میشود، میتواند به خوانشی تازه از متن منجر شود. این مقاله بر اساس نظریه پل اکمن و والس فریسن در طبقهبندی و تحلیل رفتارها در دو حوزه رمزگذاری وکاربردی بنیان نهاده شده است. نتیجه بررسیها نشان میدهد که ارتباطات غیرکلامی در پیشبرد روایت این داستان، بیشتر نقش مکمّل ارتباطات کلامی را ایفا میکند و در شخصیتپردازی سهم بسزایی داشته و موجب افزایش ظرفیت نمایشی داستان شده است.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله تلاش شده است، عناصر و پیامهای ارتباطات غیرکلامی، با تکیه بر نظریة پل اکمن و والس فریسن دربارة رمزگذاری وکاربرد رفتارها، در داستان «روی ماه خداوند را ببوس» نوشتة مصطفی مستور مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد تا مشخص گردد که مصطفی مستور چگونه با استفاده از ابزارهای ارتباط غیرکلامی درکنار عناصر ارتباط کلامی به شکلدهی عناصر داستانی؛ بخصوص شخصیتپردازی پرداخته است.
پیشینة تحقیق دربارة ارتباطات غیرکلامی در ادب فارسی غیر از چند مقالة پراکنده، سه پایاننامه در مقطع کارشناسی ارشد رشتة علوم ارتباطات با عنوانهای بررسی و تحلیل ارتباطات غیرکلامی در مجموعه داستانهای کلیله و دمنه و بررسی ارتباطات غیرکلامی در شاهنامة فردوسی و تحلیل معانی علائم اندامی ـ کلامی و اندامی ـ غیرکلامی سخنگویان زبان فارسی در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی دفاع شدهاند که در همة پایاننامهها و مقالات به مباحث عمومی ارتباطات غیرکلامی و بازتاب آنها در متون ادبی کلاسیک توجه شده است؛ اما جای خالی بررسی و تحلیل ادبیات داستانی معاصر بر اساس تازهترین نظریههای ارائه شده در این زمینه احساس میشود.
سفید شدن صورت مثل گچ (!همان،56) ناشی از تعجب زیاد از موضوعی همراه با دلهره و نگرانی است؛ سایه با این ارتباط در برابر رفتار کلامی یونس حتی سرش را برنمیگرداند و این شدت ناراحتیاش را میرساند و رابطة بین این عمل و پیام القا شده قراردادی است.
در پایان داستان نیز که یونس در پارک از طریق غیرکلامی با پسرکی وارد تعامل میشود و بعد بادبادک او را هوا میکند و هر دو از روی خشنودی و رضایت به هم لبخند میزنند (!همان،111-112) رابطة بین عمل و مفهوم رفتار آنان درونی و غریزی است.