چکیده:
ﺷﻬﻮد، ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ از ﻣﺒﺎﺣﺚ ﺑﺤﺚﺑﺮاﻧﮕﯿﺰ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻣﺤﺴﻮبﻣﯽﺷﻮد، ﺑﺎ ﺗﻔﺎوتﻫﺎ و ﺗﻀﺎدﻫﺎﯾﯽ در آﺛﺎر ﻋﺮﻓﺎ روﺑﺮو اﺳﺖ. اﯾﻦ ﺗﻔﺎوتﻫﺎ، ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺗﻔﺎوت ﻧﮕﺮش در ﻓﺮﻗﻪﻫﺎی ﺻﻮﻓﯿﻪ ﺷﮑﻞﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﯾﮑﯽ از ﮔﻮﻧﻪﻫﺎی ﺷﻬﻮد، رؤﯾﺖ اﻧﻮار رﻧﮕﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ در ﻋﺮﻓﺎن اﺳﻼﻣﯽ، اﺑﺘﺪ از ﺟﺎﻧﺐ ﭘﯿﺮوان ﻣﮑﺘﺐ ﮐﺒﺮوﯾﻪ اراﺋﻪ ﮔﺮدﯾﺪه اﺳﺖ. اﮔﺮﭼﻪ اﺳﺘﻔﺎده از ﺳﻤﺒﻮﻟﯿﺴﻢ ﻧﻮر و رﻧﮓ در ﻋﺮﻓﺎن اﺳﻼﻣﯽ ﺳﺎﺑﻘﻪ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. اﻣﺎ ادﻏﺎم اﯾﻦ دو ﻣﺒﺤﺚ، ﻇﺎﻫﺮا در اﻧﺤﺼﺎر ﭘﯿﺮوان ﻣﮑﺘﺐ ﮐﺒﺮوﯾﻪ اﺳﺖ. ﺑﺮ اﺳﺎس اﯾﻦ ﻣﮑﺘﺐ، ﺳﺎﻟﮏ در ﻫﺮ ﻣﺮﺗﺒﻪ از ﺳﻠﻮک، ﻧﻮری رﻧﮕﯽ را ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ در ﺣﻘﯿﻘﺖ، مبین ﺗﻌﺎﻟﯽ روح وی اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ در ﻫﺮ ﻣﺮﺗﺒﻪ، ﺳﺎﻟﮏ از ﯾﮑﯽ از اﻃﻮار وﺟﻮدی ﺧﻮد ﻣﯽﮔﺬرد ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺣﺠﺐ ﻇﻠﻤﺎﻧﯽ اﺳﺖ. از آنﺟﺎ ﮐﻪ ﻫﺪف ﻋﺮﻓﺎن ﺻﯿﻘﻠﯽ دادن روح ﺳﺎﻟﮏ و رﻓﻊ ﺣﺠﺐ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮأﻣﺎن ﺑﺎ رؤﯾـﺖ اﻧـﻮار ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽﺷﻮد، در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻣﺒﺎﻧﯽ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﭘﯿﺮوان ﻣﮑﺘﺐ ﮐﺒﺮوﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﺧﺎص ﺑﺮ ارﺗﺒﺎط اﯾﻦ دو ﻣﻘﻮﻟﻪ، ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻬﻮد اﻧﻮار و ﮔﺬر از اﻃﻮار ﻗﻠﺐ ﯾﺎ رﻓﻊ ﺣﺠﺐ ﻇﻠﻤﺎﻧﯽ ﺗﺄﮐﯿﺪ ورزﯾﺪه اﻧﺪ، ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻗﺮار می گیرد.
Insight, besides being one of the controversial issues in Mysticism, is seriously facing differences and contradictions in mystics' works. These differences are basically formed under the influence of differing views in Sufi sects. One type of insight is “seeing colored lights” which seem to be presented for the first time by the followers of Kubrawiyyah School in Islamic Mysticism. Though there is a long background behind using the symbolism of Light and Color in Islamic Mysticism, the integration of these two issues is a process which exclusively seems to belong to Kubrawiyyah school. Based on the ideology of this School, the disciple in any stage of her/his treading path sees a Colored Light which is indeed an indicative of her/his soul Transcendence. Moreover, in every stage, the disciple passes one of the stages of her/his existence. Each stage is a sign of a dark obstacle. Since the aim of Mysticism is polishing the disciple's soul and removing the barriers from her/his way, that simultaneously happen while seeing Lights, it would be necessary to study the basic thoughts of the followers of Kubrawiyyah school for its emphasizing both seeing Lights, passing the stage of Heart (Ghalb), or removing the dark obstacles
خلاصه ماشینی:
زیرا گونه های دیگر مطرح شدن مبحث انوار در آثار نجم کبری و شـاگردانش ، بیـانگر نمادین بودن تمام مباحث در این مکتب و دلالت آن بر مراتب رؤیت نـور و بیـان آن با استعانت از نماد و تمثیل است ؛ مثلا نجم کبـری معتقـد اسـت کـه شـکل ارواح بـه گونه های متفاوتی بر سالک آشکار میشود: به صورت ماه، آفتـاب و یـا بـه صـورت سیارات به شکل های متفاوت(نجم الدین کبری، ١٣٦٨: ٧٦) او صراحتا از ارتباط میـان مبحث رنگ ها و معانی سخن به میان میآورد: «معانی، برای ثبوت پیوند میان آنهـا و میان بصیرت، در رنگ ها ظاهر میشوند، آنگاه معانی در سرچشـمه هـای معـانی کـه قلب سالم است ، فانی میشوند و امر بر یک رنگ راسـت و اسـتوار مـیگـردد و آن رنگ ، رنگ سبز و رنگ حیات قلب است .
. » (نجم الدین کبری، ١٣٦٣: ٢٩) بنابراین میان رنگ ها، مرتبۀ روحانی سالک و نورها ارتباط غیرقابل انکـاری برقـرار است و اگرچه مبحث سمبولیسم نور و رنگ ، پیش از شکل گیری مکتـب کبرویـه در عرفان اسلامی مطرح شده بود؛ اما ادغام این دو مبحث ، مقوله ای است که با توجه بـه شواهد موجود در متون عرفانی به مکتب کبرویه اختصاصداشته و پیروان این سلسله هستند که در تعیین مراتب انوار از تمثیل رنگ مدد جسته اند.