چکیده:
در این پژوهش ، به تحلیل جامعه شناختی واگیری طلاق از خانواده افراد به زندگی مشترک آنها پرداخته شده است . به نظر می رسد، افراد با پیش زمینه طلاق در خانواده اصلی نسبت به کسانی که این تجربه را نداشته اند، احتمال طلاق بیشتری دارند. سرایت پذیری طلاق از آن جهت که به روند افزایشی طلاق در جامعه سرعت می بخشد، بسیار حائز اهمیت است . در این بررسی علاوه بر میزان قرابت ، به شرایط طلاق از حیث شدّت تعارضات میان زوج ها در خانواه اصلی و ارتباط آن با میزان گرایش به طلاق در نسل فرزندان توجه شده است . از « چرخه طلاق » به عنوان چارچوب نظری تحقیق استفاده شده است . این نظریه به شرایط بنیادین جامعه ، تعدیل کننده ها و یا انتقال دهنده ها، روند افزایشی آمار طلاق در کنار کاهش تبعات منفی آن و شدت تعارضات در یک مجموعه توجه دارد. پژوهش حاضر مبتنی بر پیمایش با استفاده از مصاحبه نیمه آزاد، مطالعه همبستگی و روش عّلی - مقایسه ای است . یافته های پژوهش تمام فرضیات تحقیق را مورد تائید قرار داده است . با استفاده از آزمون کای اسکویر(x٢)، با اطمینان ٩٥%، طلاق اندیشه شده در خانواده نزدیک به افزایش گرایش به طلاق و به همین سیاق ، طلاق انفجاری به واکسیناسیون و کاهش گرایش به طلاق می انجامد. با استفاده از آزمون t گروه های مستقل ، با اطمینان ٩٥%، طلاق در فاصله خویشاوندی دور، گرایش به طلاق را افزایش و طلاق در فاصله خویشاوندی نزدیک ، گرایش به آن را کاهش می دهد.
خلاصه ماشینی:
اين ديدگاه ، يک ديدگاه ترکيبي است ؛ به طوري که به مجموع ساختارهاي اجتماعي ، مکانيسم هاي انتقال دهنده ، تعديل کننده ها، روند افزايشي آمارطلاق (بعدکمّي )، روند کاهشي تأثير تبعات منفي (بعد کيفي )، شرايط طلاق از نظر تعارضات زياد يا کم و توجه به ساختار خانواده اصلي و ارتباط آن با استحکام ازدواج فرزندان در کنار هم اذعان دارد.
ميزان منطقي و سنجيده دانستن اقدام به جدائي بستگان نزديک (والدين – خواهر يا برادر) (رجوع شود به تصویر صفحه) يافته هاي جدول فوق نشان مي دهد؛ ميزان کاهش گرايش به طلاق با توجه به فاصله خويشاوندي نزديک ، در خانواده هاي طلاقي و سالم به ترتيب ٤٩/٢% و ٤٢/٦% در حد بسيار زياد مورد تاکيد قرار گرفته است .
تحليل استنباطي فرضيه اول : از بررسي پاسخ هاي بدست آمده (١٧١/٩= x٢ ، با درجه آزادي ٣=df ) و مقايسه آن با خي دو جدول (٧/٨١= x٢) در سطح ٥% با اطمينان ٩٥% فرض تحقيق مبني بر اين که طلاق انديشه شده در خانواده نزديک به افزايش گرايش به طلاق مي انجامد، پذيرفته مي شود.
فرضيه دوم : از بررسي پاسخ هاي بدست آمده (٨١/٩= x٢ ، با درجه آزادي ٣=df) و مقايسه آن با خي دو جدول (٧/٨١= x٢) در سطح معني داري ٥% با اطمينان ٩٥% مي توان نتيجه گرفت که فرض H١ مبني بر اين که « با ازدياد طلاق انفجاري در خانواده نزديک ، واکسيناسيون و کاهش گرايش به طلاق بيشتر خواهد بود» پذيرفته مي شود.